• پنجشنبه 30 فروردين 1403
  • الخميس 10 شوال 1445
  • Thursday 18 April 2024
فرهنگی

قصه تکراری آن ور آبی ها

   27 فروردين 1396  460

کیاست - مهدی برزین- کسانی که سنشان قد می دهد و عالم سیاست را نصفه نیمه حتی دنبال می کنند، هنوز مرد متفاوتی را که مشاور فرهنگی پدیده انتخابات سال 84 بود، را به خاطر می آورند. مدل موی دم اسبی و سامسونتی که همراه خود داشت. او در دفاع از نامزدی آمد که مشکل کشور را مو و پوشش جوانان نمی دانست و برای اثبات آن مهدی کلهر را به تلویزیون فرستاد.

کلهر در همان روزهای تبلیغات، وقتی بنا شد تا آرای خاکستری را برای سبد نامزد مورد حمایتش جذب کند، یک باره حرفی زد که برق از سر همه پراند.

سال ها بود که پس از انقلاب، کسانی که خوانندگان لس آنجلسی خوانده می شدند و با ضرب و تنبک خود، حرکات موزون مخاطبان را چالش می کشیدند، به عنوان یک خط قرمز شناخته می شدند.

حتی دیگر کسی اسم آنها را نمی برد، انگار که اسمشان در بهترین حالت آنورآبی ها یا لس آنجلسی ها بود بدون در نظر گرفتن القاب گاه زننده که نشان از مخالفت قرائت رسمی فرهنگی با همه چیز آنها، از جمله رنگ و ادا و صدایشان داشت و حتی نام بردن هم ممنوع بود.

یکباره سر و کله کلهر پیدا شد که در صدا و سیمای ملی، می گوید حتی ش. عقیلی هم می تواند به کشور برگردد، یا دیگرانی که نواهاشان قالب نوار و بعدها سی دی هاشان در ماشین، خانه و اندرون بخشی از جامعه جا خوش کرده بود.

ترانه خوان هایی که یکی شان برای اصفهانی ها بر لب هر آبی، تمنای بازگشت به اصفهان را تداعی می کرد یا سلطان قلبهایی که زمینه امتحان صدا شده بود.

پیشتر اما تلاش هایی از سوی بعضی از لس آنجلسی ها برای بازگشت شده بود، یکیشان هم معروف به حرکات موزون بود، مدتی از دوره بازگشتش را آب خنک خورد، و وقتی رفت پشت سرش را هم نگاه نکرد.

یکی از همان ها هم خانمی بود که گذرنامه گرفت، اما اجل مهلتش نداد، همان که کارد قصاب به دلش بود و راوی ترانه های کوچه و بازار می خواندنش!

با پیروزی نامزد جنجالی 84، چندی بحث آمدن و نیامدن مطرب ها به قول بعضی، عقب افتاد. آنقدر مشکل در همان موی و لباس جوانان پیدا شد که دیگر چنین خواستن هایی یک نوع تجمل غیر ضرور به شمار می رفت.

کفگیر رییس دولت دهم یکجایی به ته دیگ خورد و این بار خود محمود احمدی نژاد در یکی از سفرهای استانی اش وقتی گفت کسی که قالی می بافد نباید روی حصیر بنشیند، دوباره توجه ها را به سمت خود جلب کرد.

شباهت جز به جز اظهارات او با ترانه ای از یک خواننده لس انجلسی که زاده شهر نجف آباد هم بود، قصه آمدن رفتگان را زنده کرد. در همین ایام بود که حبیب هم آمد، همکاری او با یکی از خوانندگان وطنی که از قضا فرزند یکی از روحانیون سرشناس هم بود، گمانه زنی های بیشتری را دامن زد.

ولی در همین روزها با پررنگ شدن برخی اتهامات به بعضی از حامیان گفتمان احمدی نژاد تحت عنوان جریان انحرافی داغی موضوع در کوران تحریم ها و تنازعات بین المللی گم شد، انتخابات ریاست جمهوری یازدهم هم نتوانست جایی برای حلقه اول حامیان رییس دولت دهم باز کند و با رد صلاحیت مشایی حرف و حدیث هنرمندان خارج نشین خاتمه پیدا کرد.

این گره باز نشد، از میان جریان های اصلاح طلب و اعتدال گرا هم کسی حوصله پرداختن به این موضوع را نداشت، به اصطلاح سری را که درد نمی کند، دستمال نمی بندند آن هم وقتی برگزاری یک کنسرت موسیقی سنتی در بعضی شهرها، با اما و اگر همراه است.

اینقدر سر سیاسیون به دنیا و مذاکرات مشغول بود و هست که آمدن و نیامدن پا به سن گذاشته های خواننده، محلی از اعراب ندارد.

وزیر ارشاد قبلی هم که به قولی مجوز تک خوانی زنان با حفظ شئونات را از سوی حضرت امام به چشم خود دیده بود نیز، اصلا تمنایی برای چنین سنت شکنی نداشت و شاید علاقه ای هم به اصل موضوع ندارد.

بازار موسیقی و محصولات فرهنگی کشور امروز پر است از انواع سبک های هنری، موسیقی دانان برجسته و هنرمندانی که در همه عرصه ها حرف برای گفتن دارند، آن ور آبی ها به اعتقاد برخی، جز یک اسم و خاطره چیزی برایشان نمانده و هرازگاهی هم که کنسرت هاشان در کشورهای همسایه برگزار می شود، دلارهای مسافران ایرانی را به جیب می زنند، ماهواره هم که سقف ها را آباد کرده به دیش و ال ام بی!

ولی چرا دوباره این بحث سوخته مطرح می شود؟ چند نفر از این گریختگان زنده اند! چه تعداد از آنها می توانند با شرایط فرهنگی داخل کشور کار کنند؟ تازه مگر اگر بخواند بروند یک گوشه ای روزهای آخر عمر خود را در وطن به دور از زرق و برق نئون ها و سالن های خارجی بگذرانند، کسی جلوی آن ها را گرفته است.

یکی از همین ها وقتی که در آمریکا در گذشت، فاش شد که راحت و بی دردسر به ایران رفت و آمد داشته و حتی در زمان زلزله بم برای امدادرسانی به هموطنانش به کشور آمده بود.

چنین اظهاراتی در فضای فرهنگی کشور بیشتر از اینکه به اصل مبحث بپردازد، نوعی چراغ زدن برای طیفی از مخاطبان داخلی است که از روال اداره امور فرهنگی و درجات سخت گیری ها ناراضی هستند یا فکر می کنند در چهارچوب قوانین و مقررات فعلی می توان کمی متفاوت تر عمل کرد.

وگرنه کسی تصور نمی کند، یکی از اینها بیاید رویای کنسرت ورزشگاه آزادی اش را جامه عمل بپوشاند یا جایی برای حرکات موزون با ریتم های "تنها تو کوچه نریا" وجود داشته باشد.

اظهار این چنین نکات انحرافی، به جز اظهار وجودهایی که برای خالی نبودن عریضه گفته می شود، البته حاوی چند نکته هم هست؛

توجه به موضوعاتی مانند این، نشان از بعضی نقاط ضعف یا چالش در سلیقه و ذائقه فرهنگی و هنری شهروندان دارد، وقتی صدا و سیما هم برای افزودن بر جاذبه سریال پر از غلط های فاحش تاریخی خود، یعنی معمای شاه، دست به دامن چند شبیه سازی از تعدادی آوازه خوان می زند، و می داند مخاطبش را به جای توجه دادن به اصل معضلات ساختاری نظام ستم شاهی، معطوف به خوانندگان و نمایشی سطحی از فساد آن روزها، کرده است، باید دانست که یک جای کار می لنگد.

کنسرت و شادی و نشاط در چهارچوب خود حق شهروند است، اما آدرس غلط دادن و سو استفاده از احساسات یا نوستالژی های مردم چیز دیگری است، مبدعان چنین نقشه هایی بهتر است به جای صحبت از برگشت کسانی که اگر نیت شان زندگی عادی و بی دغدغه است، مانعی ندارند، بهتر است پاسخگوی ریشه های معضلات اجتماعی و دلایل افسردگی جوانان در پی بیکاری ها و دروغ شنیدن هایی باشند که چندین سال حال بسیاری گرفته بود.

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

پربازدیدترین اخبار

آخرین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس