کیاست – متین فیروزآبادی - در تمام دنیا هر دولت و حکومتی وظیفه دارد تا با تامین اشتغال اقشار مختلف جامعه معیشت خانوار و در نتیجه اقتصاد کشور را سرپا نگه دارد، در حقیقت این اشتغال است که چرخ اقتصاد یک کشور را میچرخاند و مانع از رشد تورم، رکود اقتصادی و بسیاری از مشکلات در حوزه اقتصاد یک کشور میشود، یعنی اگر اشتغالزایی در یک کشور با مشکل روبرو شود و دولت ناتوان از ایجاد اشتغال باشد باید به انتظار فروپاشی اقتصادی آن کشور نشست.
مساله مهم و حیاتی اشتغال در کشور ما چندسالی بنابر دلایل مختلفی از تحریمهای ظالمانه گرفته تا ضعف مدیریت و چشم امید مدیران اقتصادی کشور به خارج از کشور دچار مشکل شده است و هر روز نه تنها شاهد رشد اشتغالزایی در کشور نیستیم بلکه شاهد گسترش بیکاری و از دست رفتن فرصتهای شغلی به دلیل رکود حاکم بر کشور هستیم، بسیاری از کارشناسان معتقد هستند که عدم ایجاد فرصتهای شغلی جدید و واردات بیرویه، قاچاق کالا و توجه نداشتن به تولید ملی که نتیجه آن رشد بیکاری و نابودی صنایع است موجب حکومت رکود بر بازار کشور شده است.
اما چرا تا این حد اشتغال به ویژه در چرخه اقتصادی کشور ما مهم است و حتی ذرهای کاهش اشتغال در کشور موجب بروز مشکلات میشود؟ برای رسیدن به پاسخ این سوال لازم است ابتدا مطرح شود که چرخه اقتصادی کشور ما معیوب است و بانکها به عنوان نقش آفرینان مهم در زمینه اقتصاد نمیتوانند نقش خود را به درستی ایفا کنند، علت این موضوع هم ریسک سرمایهگذاری و سود پایین سرمایه گذاری در کشور است، موضوعی که موجب کاهش اشتغال میشود و این کاهش اشتغال، کاهش درآمد جامعه را به دنبال دارد، با پایین آمدن درآمد اقشار مختلف جامعه عملا پولی برای سپرده گذاری در بانکها وجود ندارد، اینجا است که با کاهش نرخ سپرده گذاریهای عمومی و قرض الحسنه و سرازیر شدن سرمایهها به جای بخش تولید و صنعت به سپردههای مدت دار بانکی و دریافت سود از بانک است.
تا به اینجای ماجرا مشکل خاصی به چشم نمیخورد چرا که ممکن است کسی خیال کند سپردههایی که به جای بازار سرمایه روانه بانک شدهاند دوباره توسط بانک به چرخه تولید و صنعت بازخواهند گشت، اما مشکل آنجا پیش میآید که بانک باید سپردهها را در حوزه تولید و صنعت که اکنون به دلیل فرار سرمایه جامعه و رکود حاکم بر بازار ناشی از فرار سرمایههای داخلی و خارجی دچار مشکل شده است، سرمایهگذاری کند، اینجا است که به دلیل ریسک بالا بانک دست به سرمایهگذاری نمیزند و یا در صورت سرمایهگذاری کردن در بخشهای مختلف دچار زیان خواهد شد، از طرفی بانک مجبور است به سپردههای کوتاه و بلند مدت موجود در بانک سود پرداخت کند و به دلیل ناتوانی و عدم موفقیت در سرمایهگذاری مجبور است تنها به سود حاصل از وامهای پرداختی به مردم تکیه کند، که این محل درآمد نامطمئن بانک را با مشکل روبرو خواهد کرد، چرا که شخص بیکار توان پرداخت اقساط وام بانکی را ندارد که بخواهد وامی از بانک دریافت کند، اینجاست که بانک موظف به پرداخت سود سپردهها است و مجبور به استقراض از دیگر بانکها میشود، حال اینکه بانکهای دیگر هم با همین مشکل روبرو هستند، در این زمان دولت ناچار به چاپ پول بدون پشتوانه و تزریق آن به سیستم بانکی میشود تا بانک ها بتوانند پاسخگوی نیازهای خود باشند، البته این موضوع شکلدار هم تنها شامل بانکهای دولتی میشود و بانکهای خصوصی از آن نصیب چندانی نخواهند داشت.
حال بانک پولهای بدون پشتوانه را که عملا در ازای آن به دلیل نبود فرصت شغلی و رشد بیکاری در کشور تولیدی صورت نگرفته است به دست صاحبان سپردههای بانکی قرار میدهد، این رشد نقدینگی در کنار نبود تولید داخلی به دلیل ناتوانی دولت در ایجاد فرصتهای شغلی جدید و تثبیت مشاغل، روانه بازار میشود، در چنین حالتی باید شاهد بی ارزش شدن پول در برابر اجناس موجود در بازار باشیم، اجناسی که عمدتا وارداتی هم هستند و عملا بمبی از تورم و گرانی در کشور منفجر خواهند کرد که میتواند اقتصاد را دچار فروپاشی کند، ضمن اینکه فاصله طبقاتی ایجاد شده میان سپرده داران بانکی و اقشار بیکار و فاقد درآمد ظرفیت بستر سازی مفاسد اجتماعی و بزهکاریهای بسیار و حتی اعتراضات و آشوبهای خیابانی را به دنبال داشته باشد، موضوعی که در کشورهای مختلف جهان به ویژه جنبش 99 درصدی آمریکا شاهد آن بودیم و زمانی در دولت سازندگی هم سر و کله این مشکلات در کشور بسیار به چشم میخورد.
آنچه گفته شد تنها نگاهی کوتاه به لزوم توجه جدی به اشتغالزایی و رشد تولید داخلی است، بر سر راه این مهم اگرچه قاچاق کالا، واردات بیرویه و غیر ضروری، عدم حمایت دولت از صنایع و واحدهای تولیدی، بالا بودن نرخ سود تسهیلات بانکی برای تولید و صنعت، مالیاتهای سنگین، بروکراسی اداری در مسیر ایجاد بنگاههای تولیدی و صنعتی خرد و کلان، فراهم نبودن تسهیلات لازم برای صادرات، بالا بودن نرخ سود بانکی برای سپردههای بلند و کوتاه مدت، ترویج فرهنگ غلط پشت میز نشینی در نسل جوان و تحصیلکرده جامعه و معضلات و مشکلات بسیار دیگری موانعی هستند بر سر اشتغال زایی در کشور به منظور نجات اقتصاد کشور و پس از آن رسیدن به شکوفایی و رشد اقتصادی، اما لازم است دولت و ملت دست به دست یکدیگر دهند تا با اشتغالزایی برای تمام اقشار جامعه و خروج از بن بست اقتصادی کشور را با اقتدار به آیندههای روشن و شرایطی در خور شن و منزلت ایران اسلامی برسانند.