از ثروتهای فراوانی که در هیات های عزاداری صرف میشود آماری دارید؟ متوجه هستید تا خبر حادثهای، فاجعهای یا مصیبتی را میشنویم چه آسان دست به جیب میشویم؟ همه ما به صدقه رفع بلاست اعتقاد داریم و هر روز اندکی پول خرد به صندوق صدقات میاندازیم.
اما چند سوال دیگر؛ شما که ثروت یا سرمایه دارید تا به حال چند نفر از شما درخواست کار کردهاند و با آنکه میدانستید شرایط نامساعدی دارند باز هم پاسخ منفی دادهاید؟
تابهحال چند جوان برای شما ایدههایشان را مطرح کردهاند و شما حاضر به سرمایهگذاری روی ایده آنها شدهاید؟
راستی چند ماه حقوق کارکنان تحت مدیریت شما عقبافتاده است؟ چقدر حقوق پرداختی به کارگرانتان کفاف زندگی آنها را میدهد؟
ثروتمندان در ایران بیش از آنکه در اندیشه سرمایهگذاری و توسعه باشند علاقه فراوانی به تضمین آینده فرزندان و نسلهای بعدی خانواده خود دارند. طبقه اجتماعی در ایران حرف نخست را میزند و حفظ این طبقه اجتماعی بهشدت وابستگی به ثروت دارد.
در ایران شاخص ثروتمندی افراد، برخورداری از کارخانه و ایجاد فرصتهای شغلی نیست. در ایران برای ثروتمند بودن باید املاک و مستغلات بیشتری داشت. اتومبیلهای گرانقیمت برای رفاه افراد به کشور وارد نمیشوند بلکه نماد طبقه اجتماعی هستند.
معتقدم ما در ایران هنوز نمیدانیم کسب ثروت با چه هدفی باید انجام شود. ثروتمندان ایرانی سرمایههای خود را بیشتر باهدف کسب ثروت بیشتر به کار میگیرند و به همین دلیل بخش بزرگی از سرمایهها در زمین و مسکن بلوکه میشود. ما همیشه دنبال درصد سود بیشتر هستیم و راه و روش کسب سود خیلی برایمان مهم نیست. در ساختار نامناسب اقتصادی ایران تردیدی وجود ندارد اما چرا ثروتمندان ایرانی تا این اندازه به رشد ثروت میاندیشند و کمتر توسعه برای آنها اهمیت دارد؟
تابهحال فکر کردهاید که چرا در ایران بیشتر افراد ثروتمند یک خیریه را نیز تحت پوشش دارند؟ بسیاری از افراد ثروتمند را میشناسم که از اتفاق بسیار دست و دلباز و علاقهمند به کار خیر هستند و اگر فردی برای قرض هم به آنها مراجعه کند نه نمیگویند اما اگر به کارخانه و مجموعه تحت مدیریت آنها مراجعه کنید گاهی حتی یک نیروی انسانی راضی در آنها نمییابید.
فرد حاضر است به اسم کار خیر میلیونها تومان هزینه کند اما حاضر نیست حقوق همین تعداد نیروی انسانی فعال در مجموعه خود را متناسب با تورم و هزینهها پرداخت کند! اعتراض هم که میکنی میگویند قانون کار همینقدر مصوب کرده است؛ برای من هم بیشتر از این توجیه ندارد!
چرا فرزند مالک کارخانه باید از تمام امکانات و فرصتهای آموزشی و تفریحی برخوردار باشد اما فرزند کارگر و کارمندش گاهی حتی از حداقلها هم محروم است؟ تابهحال محاسبه کردهاید از فعالیت اقتصادی خود چند درصد سود به دست میآورید و نیروی انسانی شما چند درصد؟ آیا این درصدها عادلانه است؟
اگر فردی به این خیران ثروتمند مراجعه کند و از ایشان درخواست مالی داشته باشد، حمایت میکنند اما اگر همان فرد از وی شغلی بخواهد پاسخ منفی است. تابهحال از خود پرسیدهاید چرا در ایران تکدی گری تبدیل به شغل شده است؟ به یک دلیل ساده، من و شما به گدا پول میدهیم اما کسی که برای ما کاری را انجام میدهد حقالزحمه مناسب پرداخت نمیکنیم؛ همیشه چانه میزنیم برای کمتر پرداخت کردن. بنابراین تکدی گری حرفه عاقلانهتری است زیرا هم کار نمیکنی هم راحت و باعلاقه از دیگران پول میستانی...!
چه بسیار افراد جامعه که خود را کارآفرین نامیدهاند و ادعای آنها سر به فلک میکشد و هر روز هم در رسانهها دم از کارآفرینی و صادرات و موفقیت میزنند اما خدا آن روز را نیاورد که فرد بیکاری برای شغل به این آقا یا خانم کارآفرین مراجعه کند. حاضر هستند مبلغی را با منت یا بیمنت به این آدم بیکار بدهند و در دل خود شاد شوند از کار خیرشان اما حاضر نیستند اندکی برای اشتغال این فرد گامی بردارند.
در عجب هستم از ثروتمندانی که در کار خیر حساب و کتاب نمیکنند اما برای بهکارگیری یک انسان بیکار یا پرداخت حقوق مناسب به کارمند خود چه دقیق محاسبات را انجام میدهند! کار خیر ثواب دارد اما حمایت و تامین نیروی انسانی یا بهکارگیری یک فرد تحصیلکرده اما بیکار ظاهرا ثوابی ندارد!
کاش اندکی بهجای آنکه در فکر ثواب و شادی معنوی کار خیر بودیم خیر را در رفع بیکاری اینهمه جوان میدانستیم؛ اما همیشه بهانه داریم که کار بلد نیستند دانشگاهها بیسواد تحویل جامعه میدهند. خب آقای کارآفرین پس شما چهکاره هستید اندکی از این سرمایه را صرف آموزش و توسعه منابع انسانی کنید. کار خیر یعنی همین آدمهایی که امروز برای شما کار میکنند، تامین باشند همینها را که تامین کنید به ساخت صدها مدرسه و درمانگاه و ... میارزد.
همینها که حقوق عقبافتاده دارند و همینها که حسابوکتاب میکنند که آیا یک نیرو به سازمان خود اضافه کنند یا نه؛ دولت را از بالا تا پایین به باد انتقاد میگیرند که به فکر مردم نیست. آهای دوست عزیز کارآفرین، آهای سرمایهدار محترم شما از امروز دولت؛ لطف بفرمایید و همین رفاه را برای همین دولت کوچک خودت این شرکت چند دهنفری یا چند صدنفری فراهم کن.
نگران معلولها و کودکان بیسرپرست نباش؛ بسیاری از این معلولها و یا والدین این کودکان محتاج شغل شما هستند نه پول شما. لطفا مدرسه نساز وقتی پدران اینهمه فرزند بیکار هستند چون دیگر هیچ مردی جرات پدر شدن ندارد چرا که پدران امروز سرافکنده فرزندانشان هستند. مدرسه برای چه کسی میسازی؟ نگاه کن چقدر لیسانس و فوقلیسانس و دکترا بیکار هستند؟ لطفا کار بساز، لطفا به ایدهها بها بده، لطفا حقوق منصفانه پرداخت کن نیازی به مدرسه، مسجد و درمانگاه نیست.
مدام برای ثروتاندوزی تلاش میکنیم برای روز مبادا برای آینده فرزندانمان برای اینکه مبادا چرخ روزگار ما را فقیر کند. ملک جدید، حساب پسانداز پر پیمانهتر، اتومبیل گرانتر و هر روز بیشتر از روز قبل و این داستان پایانی ندارد. برخی حتی دیگر نگران آینده فرزندان خود هم نیستند بلکه به نوه و نوادگان خود میاندیشند که نسلهای بعدی خانواده نیز تامین باشند و آنوقت به عدهای که فقط شغل میخواهند پول گدایی میدهند و خرسند هستند از کار خیر خود.
مطمئن باش در این جامعه فقر و بیکاری فقط برای فقرا و بیکاران نیست و آسیبهای این قشر ضعیف دامنگیر شما و فرزندانتان خواهد بود. دزدی بیشتر، اعتیاد بیشتر، شرارت بیشتر، بزهکاری بیشتر و جرم بیشتر موجب میشود تو و فرزندت هم در این جامعه لذتی از ثروت خود نبری. لذت، امنیت و آرامش اعضای یک جامعه به هم گرهخورده است پس خوشحال نباش از گداپروری به خیال کار خیر.
دوست من این ثروت به تو تعلق ندارد هرچقدر بیش از نیاز که داشته باشی و اگر برای انسانهای نیازمند بهدرستی هزینه نکنی حرام است؛ تردید نکن. حالا بازهم بنشین و چرتکه بینداز برای حقوق ناچیز کارمندت و تا میتوانی نیرو استخدام نکن.