• شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • السبت 12 شوال 1445
  • Saturday 20 April 2024
اجتماعی

شرف قلم به چند؟

رسانه ها بر سر دوراهی استقلال و اضمحلال

   18 بهمن 1396  1497

شرف قلم به چند؟

کیاست - مهدی برزین- یک برگ پنجاه هزارتومانی در پاکتی که زحمت بستن آن هم کشیده نشده،هدیه سفیر چین است به "خبرنگاران"ی که در پی فاجعه سانچی برای پرسش و پاسخ به سفارت آن کشور در تهران رفته اند، خب خبرنگار که بیکار نیست اگر جایی می رود حتما کار دارد، خبر می خواهد و برایش مهم است که سووالات خود را بپرسد، بتواند از لابه لای این همه خبر که در کسری از ثانیه به سمتش روانه است، چند تایی را بگیرد و پرورش دهد، خبرنگار یا روزنامه نگاری که ایستاده بر دهانه دهلیز جریان پیوسته اطلاعات باید جور همه را بکشد، با این همه، او حقوق خود را از خبرگزاری  یا روزنامه و نشریه اش می گیرد، کم و یا زیاد فرقی نمی کند، وقتی وارد این میدان مین شده بود می دانست بوی کباب نمی آید اما آمد... . او به اعانه نیازی ندارد هر چند که گاه هزینه رفت و آمدش را کم می آورد، شب و روز تلفنش روشن است و برای پیدا کردن او، همه می دانند که یک تک زنگ هم کافی است یا یک پیغام ساده در تلگرام یا دایرکت اینستاگرام تا بفهمی کجاست یا قرار است کجا برود، سر و صدا و داد زدن سردبیر یا مدیر مسوولش را تحمل میکند.

این خبرنگار یا روزنامه نگار اگر رییسش بگوید چرا مداد رنگی بنفش نداری باید داشته باشد و وقتی هم شهرداری یا یک نهاد و ارگان، مطالبات آگهی و رپرتاژ نشریه اش را نداده باشد، اوست که باید نخوردن بکشد و برای دریافت حقوقش آخر صف بایستد، با این اوصاف برخی هم به فکر افتادند با نمک گیر کردن خبرنگار می شود شوری را که درآورده اند تعدیل کنند، سر کیسه را شل کنند تا قلم در خدمت آنها باشد چون اگر نمی توانی چیزی را حذف کنی بهتر است تغییرش دهی!

همین می شود که صفحات روزنامه ها وهفته نامه ها پر می شود از عکس مسوولان، سلبریتی ها و گفتگوهایی زرد که همه را بلبل و غزلخوان می دانند تا مصاحبه های تصنعی با باری تخصص به وزن یک پرکاه!

صاحبان نشریات می دانند که عمر بسیاری از روش های کاری و آموخته های پیشین آنها رو به زوال است، می فهمند که قافله رفته و اگر ندوند و با مخاطب خود راه نیایند به سرنوشت دوستان بازنشسته یا ورشکسته شان دچار می شوند، می دانند اگر تحلیل نکنند و مفاهیم را انتقال ندهند، موج آنها را خواهد بود اما هنوز به زمین چسبیده اند.

دلشان را به آگهی های دولتی، رپرتاژهای اداری و خصوصی خوش می کنند تا امسال را به سال دیگر بچسبانند، با این حال  گاهی هم فکر می کنند خبرنگارشان جای بازاریاب هم باید عمل کند، حقوقش را طوری محدود می کنند که مجبور شود برای یک چهارم صفحه رپرتاژ، آویزان روابط عمومی ها باشند، با این همه سنت هدیه دادن در پایان جلسات تبدیل به قاعده ای شد که ضمن ساکت کردن خبرنگار در برابر مدیر مسوول و نهاد و ارگان مربوطه، نوعی عادت مذموم در میان بعضی از اهالی مطبوعات به وجود آورده که این مساله را طبیعی تلقی می کنند و تازه اگر خبری نباشد، انگیزه چندانی برای انجام وظیفه نداشته باشند.

این است اوضاع مطبوعاتی که استقلال خود را از دست داده است و به جای نقد و تحلیل، انعکاس واقعیت ها و تقریر معرفت، خود را پابسته فلان ارگان یا اداره و کارخانه کرده است، به مصلحت چشم خود را می بندد و قلمش را بدون چشمداشت به حرکت درنمی آورد.

ادامه چنین وضعیتی باعث خارج شدن آنان از مسیر اصلی و ورود در جاده ای شده که در پایان آن انحطاط و پس زده شدن از طرف مخاطب است، روابط عمومی ها و مدیران ارتباطی نهادها و ادارات که در شهرها و استان ها وظیفه پاسخگویی در برابر عملکرد مجموعه خود را بر عهده دارند از این نقطه ضعف که حالا دیگر اتوبانی از فترت و زوال شده، بهترین استفاده را می برند، با دادن هدیه ومشروط نمودن ارتباط با خبرنگاران از یک سو و برگزاری نشست های یک طرفه با سخنرانی فلان مسوول از سوی دیگر در ظاهر وظیفه خود را انجام می دهند و در کنار آن محتوا را به سمتی که می خواهد هدایت می کند؟

سووال اینجاست که با این اوصاف آیا کسی به خود زحمت می دهد برای خرید این نشریه تا دکه سر چهارراه برود یا اشتراک آن را پیش خرید کند؟ چگونه می توان وقتی شهروندی می بیند شهرش پر از ایراد و ناهماهنگی است، انتظار داشته باشد سخنان مسوول خدمات شهری را بخواند و باور کند که شهر در امن و امان است؟!

در کشورهای توسعه یافته نیز وضع به همین منوال است؟ در این  کشورها حتی خبرنگاران آزاد به هر کجا که بخواهند می روند و هر گونه که صلاح بدانند، اخبار و تحلیل های خود را منتشر می کنند، اما آیا خبری از تهدید عریان مطبوعات و تطمیع آنها در روز روشن وجود دارد؟ در چنین کشورهایی برخوردهایی مثل حرکت فلان فرماندار یا وزیر دیده نمی شود و اگر رخ بدهد، عمر سیاسی و کاری او همانجا تمام می شود.

کسی را یارای مقابله با مطبوعات آزاد و مستقل در این کشورها نیست، اتحاد صنفی آنها و توافقشان بر سر اصول حرفه ای گری، توانسته بر نقاط آسیب پذیرشان که به خاطر طبع آزادی مطبوعات به وجود می آید، غلبه کند. حال می توان در کشور ما امیدوار بود که شوق هدیه گرفتن و عطش آگهی، به توسعه منجر شود و به این وابستگان نوید مطبوعات آزاد و مستقل را بدهد؟

می توان به تربیت خبرنگار حرفه ای پرداخت آنگاه که فشارهای پیدا و پنهان غیر رسمی او را از پرداختن به مسایل مناقشه برانگیز باز می دارد؟ بدون پرداختن به تعارض ها، نقاط ضعف و برجسته کردن ایرادات و مشکل ها در قالب گفتارهای نقادانه، راهی برای ارتقای آگاهی عمومی در تشخیص سره از ناسره هم وجود دارد؟!

در همین رابطه، اقدام روزنامه نگاران تهرانی در رد کردن هدایای سفیر چین، را می توان گامی به جلو در اصلاح این معضل از طریق همکاری جمعی دانست، روندی که در صورت ادامه و تعمیق آن، به دگرگونی قابل توجهی در اعتبار خبر و خبرنگار خواهد انجامید.

از استانداران و مدیرت شهری انتظار می رود تا رسم هدیه دادن و پرداخت پول به مطبوعات و خبرنگاران را از جا برکنند و در زیرمجموعه خود ضمن تاکید بر اطلاع رسانی شفاف، هراسی از نقد نداشته باشند که به فرموده حضرت امام(ره): نقد و حتی تخطئه، هدیه الهی است.

وزارت ارشاد و معاونت مطبوعاتی آن اگر در عمل استقلال و سلامت کوشندگان عرصه مطبوعات را مهم می دانند و اعتقاد دارند وجود مطبوعات آزاد، مستقل و حرفه ای به تعمیق و رشد فرهنگ عمومی و شفافیت در عرصه های عمومی و اجتماعی کمک می کنند، بهتر است از دیگر ارگان ها و نهادها بخواهند تا این رسم را براندازند و از دیگر سو ترتیبی اتخاذ کند که جامعه مطبوعاتی کشور، بیشتر از خبرنویس و بدون اراده، خود را محتاج به ذهن های خلاق و پرسشگر بداند و حیاطش را در گرو آن بداند.

مهمترین وظیفه و ماموریت را برای گذار از این دوره بی نام و نشان شدگی جمعی، خود اهالی مطبوعات به عهده دارند، خروج انجمن های صنفی و تشکل های مطبوعاتی از گعده های بی حاصل، دورهم نشینی های محفلی و خوشه چینی از سفره های مدیران و خوان نعمت ارتباطات برای اعضای هیات مدیره، می تواند در گام اول جلوی پرت شدن تدریجی مطبوعات به ورطه فراموشی اجباری، خانه نشینی و بیکاری را بگیرد و پس آن بتوانند خود را با روندهای نوین در عرصه مطبوعات وفق دهند، روندی که با بریدن از سخت خبر و گفتارهای پر طول و دراز بیحاصل، به تحلیل و نقادی بپردازند و اگر توانایی ماندن ندارند بهتر است بار خود را ببندند پیش از آنکه به واسطه نداشتن مخاطب از حافظه تاریخ حذف شوند.                                                        

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

پربازدیدترین اخبار

آخرین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس