در ایران آنقدر تعصبات سیاسی و فرآیند سیاست زدگی مردم را از مطالبهگری بازداشته است که موجب شده است ملت مشغول زد و خوردهای سیاسی شده و وزرا و دولت مردان هم با اعتماد به نفسی روز افزون احساس شایستگی ممتد و دایمی کرده و به همین دلیل شاهد هستیم که تغییرات در کابینه دولتها به ندرت رخ میدهد و اگر هم تغییری رخ ندهد به خاطر رضای خدا و خلق نیست بلکه بیشتر اغراض و اهداف سیاسی و جناحی و پوپولیستی را دنبال میکند، استعفا وزرا هم که کلا سالبه به انتفاء موضوع است.
این موضوع از بالاترین رده های دولتی تا مدیران خرد و پایین دستی تعمیم دارد و همه مبتلا به این حس خود توانمند انگاری و عدم ناکامی در حوزه مدیریتی و مسوولیتهایشان هستند، که اگر این موضوع حقیقت داشت و مصداق پیدا میکرد اکنون ایران با برخورداری از ظرفیتهای بسیار و کم نظیر و بی نظیر، مدینه فاضلهای بود که مردمان کره خاکی و حتی موجودات فضایی کم و بیش رصد شده هم آرزوی زندگی در این کشور را داشتند نه اینکه هر روز شاهد رشد فرار مغزها و تلاشهای اقشار مختلف جامعه برای مهاجرت از کشور باشیم.
قطعا این مساله خود موفق پنداری و دلیل تراشی برای موفقیتهایی که صرفا مسوول و مدیر مربوطه آن را درک میکند گره خورده است به عدم مطالبهگری مردم و آن مقوله نیز به نبود نهادی برای پیگیری جدی و فراجناحی این مهم و ضعفهای موجود در ادبیات سیاسی جامعه و رشد سیاست زدگی در کشور، گره خورده است.
در حقیقت اگر کسی احساس مسوولیت نکند قطعا دچار احساس موفقیت خواهد شد یا اینکه وجدانی برای او باقی نخواهد ماند تا وی خود را مورد مواخذه قرار داده و ناکامی در تصدی پست و سمتی را بپذیرد و تلاش کند با عذرخواهی از مردم و استعفا از سمتی که در اختیار دارد در حل و فصل معضلات نقش آفرینی کند.
این باور باید در کشور چه در میان عوام و چه در میان خواص و به ویژه در میان مسوولان و سیاست مردان شکل بگیرد که اگر کسی اقرار به ناکارآمدی در حوزه صنعت کرد باید این اقرار و استعفای یک امتیاز مثبت برای او در راستای محاسبه نفس و عملکرد و دغدغه داشتن محسوب شود و همان شخص ممکن است علیرغم ناکارآمدی در صنعت در حوزه ورزش یا کشاورزی یا حتی عرصههای دیگر مدیریتی در همان حوزه صنعت بتواند مدیری موفق و اثرگذار باشد.
همان آنچه مطرح شد در حقیقت برای این است که هم مردم تلنگری خورده و به دنبال پیگیری مطالبات برحق خود شوند و هم اینکه مدیران و مسوولان و دولتمردان یاد بگیرند به میز و صندلی نه بگویند! و از ابتدا پستی را قبول نکنند و یا در صورت قبول کردن تصدی پست و سمتی در صورت ناتوانی در به دست آوردن موفقیت در آن زمینه با شجاعت تمام برخواسته از انسانیت و وظایف اخلاقی و شرعی استعفا داده و بر ناکارآمدی خود معترف شود، باشد که شخصی لایقتر و توانمندتر در آن حوزه ورود کرده و گرهای از انبوه گرههای کور مدیریتی کشور باز کند.