احتساب - کیاست – وحید ریحانی - به راستی عملکرد یک سالِ دولت رئیسی چیست؟ آیا وعده های انتخاباتی ای که ایشان طی مناظره های تلویزیونی مطرح فرمودند، به سرانجام رسید یا دست کم در مسیر درست خود هدایت، پشتیبانی و عملیاتی شد؟
یکی از موهبتهای مهمی که در نخستین سال دولت رئیسی نصیب آن شد، آزاد شدن اقتصاد از دوران حبس کرونایی، به صفر رسیدن آمار مرگومیر ناشی از کرونا و به حالت عادی برگشتن فعالیتهای مختلف اقتصادی بود. اما در این یکسال، نخستین چیزی که خیلی به چشم آمد و همگان را آزار داد، نرخ تورم افسارگسیخته ای بود که به همه جا سرک می کشید. شرایط یکسال اخیر چنان بود که مردم هر روز که دست در جیب می کردند تا وجهی بابتِ خریدهای روزمره خود بپردازند، احساس میکردند جیبشان زده شده است و انگار در چشم برهمزدنی، فقیرتر می شوند. و کسی نمی پرسد که در این بحران تکلیف طبقه آسیب پذیر ،فرودست و مستضعف چیست؟معیشت اینان نه مگر به عهده دولت است. به گفته حضرت امام (ره)؛ انقلاب را پا برهنگان کردند. و این است پاسخِ دولت به این پابرهنگان؟
آیا پرداختنِ یارانه در وضعیتِ فعلی و بحرانیِ اقتصاد کشور یک راه حلِ اساسی است یا مُسکنی ست مقطعی؟ دریغا... این تجربه، در زمینه مواد خوراکی و لبنی و تغذیه اولیه همه مردم بیشتر صادق بود. در چند دهه گذشته هیچگاه مردم ایران، تورم را با این شدت احساس و لمس نکرده بودند. تورمِ تیر ماه بر اساس آمارِ مرکز آمار؛ رقمی نزدیک به 52 درصد اعلام شده است و این یعنی فاجعه .
البته پس از شیوع کرونا، بهویژه پس از وقوع جنگ روسیه با اوکراین و افزایش قیمت جهانی غلات و برخی فلزات، تورم به معضلی جهانی تبدیل شده است. همچنین نباید نقش ارز ۴۲۰۰تومانی به ارث رسیده از دولت روحانی را که در واقع بمبی ساعتی بود که دیر یا زود باید منفجر (و اصلاح) میشد را نیز در این جهش تورمی نادیده گرفت. اگر چند ماه نخست و حتی یکسال اول تصدی هر دولتی را زمان مسلط شدن بر امور و خود را پیدا کردن بدانیم، با وجود همه سختیهایی که مردم تحمل کردند و نیز با کمی اغماض و ارفاق، شاید بتوان شرایط را پذیرفتنی جلوه داد. اما تاب آوریِ مردم به راستی تا کجا ادامه پیدا می کند؟ ریاضتِ اقتصادی تا چه زمانی راهکارِ به ظاهر تاثیر گذارِ دولت خواهد بود. اما مساله به همین جا ختم نمیشود و باید به سراغ «همه مردان رییسجمهور» رفت که اگر به تیم اقتصادی نگاه کنیم، از بی تجربگی و ناآزمودگی آنها که بگذریم، آن یکدستی و هماهنگی که برای حل مشکل ناهماهنگی وعدهاش داده شده بود، آنچنان که باید دیده نمیشود. برای مثال در موضوع بسیار مهم جراحی و اصلاحات اقتصادی که این روزها وعده اجرایش داده میشود، دقیقا مشخص نیست که چه کسی مالک این اصلاحات است.
به بیان دیگر، متولی و پرچمدار پیشبرد جراحی اقتصادی کیست و سخنگو و پاسخگوی عملکرد کیست تا افتخار پیروزی و موفقیت و احیانا شکست آن به پای وی نوشته شود؟ اگرچه نمیتوان انتظار داشت، نقشه راه و مسیر حرکت اصلاحات پیشاپیش بهروشنی تعریف و ترسیم شود؛ اما تعیین انواع اصلاحات یا جراحی های ضروری تشخیص داده شده و ترتیب و توالی آنها دست کم باید برای طراحان و مجریان روشن باشد و نیز خود را در مرحله شروع کار جدی و مصمم نشان دهند؛ در غیر این صورت به طرفداران وضع موجود و مخالفان اصلاحات و زیاندیدگان از تغییرات مفید اجتماعی علامت میدهند که با ترفندها و شگردهای گوناگون میتوانند، جلوی اجرای اصلاحات را بگیرند. اینک که فرصتی تاریخی و شاید به راحتی تکرار نشدنی مهیا شده است، نباید با نپختگی و نداشتن جرات و جسارت لازم، باعث شکست و مرگ اصلاحات اقتصادی بسیار دیر هنگام و دایم به تاخیرافتاده شد.
یکی از امتیازات ویژهای که این دولت از آن برخوردار است، پشتیبانی بی سابقه همه ارکان نظام و نیروهای آشکار و پنهان از آن است. همچنین برخلاف نظامهای دموکراسی مرسوم چندحزبی، تحت فشار و حمله جدی رقبا و احزاب قوی مخالف قرار ندارد که هر سیاستش را سریع نقد کرده، برایش مزاحمت ایجاد کنند و افکار عمومی را علیهاش بشورانند. درنتیجه با خیال راحت و نگرانی بسیار کمتر میتواند وعده ها و برنامه های اقتصادی خود را جلو ببرد. با این حال، نمایندگان مجلس معمولا از آن دسته مخالفان پرسروصدا در برابر این قبیل اصلاحات شناخته میشوند که با توجه به حرفه و مسوولیت خویش، به طرفداری از سیاستهای پوپولیستی عوام پسندانه زودبازده شهره هستند. بیشتر آنها تحتتاثیر شرایط آنی و تب و تاب های لحظه ای قرار گرفته، نگاه بلندمدت و همه جانبه به مسایل نداشته و در مسیر حرکت سیاستهای درست، اما دردآور اقتصادی مانع تراشی میکنند. در مجلس گذشته که موضوع افزایش قیمت بنزین و به دنبال آن اعتراضات همگانی پیش آمد، نمایندگان بهاصطلاح جوگیرشده، بیدرنگ رأی بر این دادند که دولت قیمت بنزین را به سطح قبلی خود برگرداند که جلوی این حرکت گرفته شد. درنتیجه اقدامات اقناعی و زمینه سازی برای همراهی مردم و نمایندگان آنها، یکی از عوامل تسهی کننده سیاستهای اصلاحی است.
نکته مهم دیگر به چگونگی توزیع درد و رنج و فشارهای انواع اصلاحات و جراحی ها مربوط میشود؛ به طوری که مردم، بهویژه طبقاتِ فرودست، مستضعف و محروم احساس نکنند، هزینه های هر اصلاحی به نحو عادلانه بین همه تقسیم نمیشود و تصور جدایی و بیگانگی دولت از ملت به آنها دست دهد. برای نمونه، اگر روشن شود سازمانهای بی خاصیت و طرحهای بی ارزش و غیرمفید کماکان بودجه های کلان می گیرند و از بودجه عمومی ارتزاق میکنند، در حالی که بیشتر مردم در فقر و تنگدستی قرار دارند، خشم و اعتراض عمومی در برابر اصلاحات تشدید خواهد شد. یکی از نمونههای جالب و بهیادماندنی از همراهی مسوولان یک کشور با مردم در شرایط بسیار سخت، مربوط به دهه ۱۹۷۰ میلادی و هنگامی است که شوک مثبت قیمت نفت باعث چندبرابر شدن بهای انرژی در جهان شد و اعتصاب معدنچیان زغالسنگ در انگلستان در یکی از سالها به وخامت اوضاع افزود، به طوری که مردم این کشور با توجه به کمبود و گرانی انرژی، زمستان سرد و ناامیدکننده ای را می گذراندند. در چنین شرایطی یکی از وزرا در دولت وقت کارگری انگلستان برای همراهی با مردم و صرفه جویی در مصرف سوخت، شبها در وان حمام میخوابید.
بی توجهی به نقش بی بدیل سرمایه های انسانی و تهی کردن سازمانها از دانش و تجربه ارزشمند نیروهای باسابقه، اجرای حرکات نمایشی، غرقشدن در روزمرگی و به دور خود چرخیدن و با تندباد حوادث هر روز به یک سمت و سو رفتن و گم کردن راه و حتی نداشتن راه درست، ازجمله خطرات جدی دیگری است که این دولت با آن مواجه است. یک نمونه روشن آن وزارتخانه معظم و حساس تعاون، کار و رفاه اجتماعی بود که سکان اداره آن در یکسال گذشته به فردی فاقد تجربه و توان اجرایی و عملیاتی لازم سپرده شد.
در پایان با اینکه اقتصاد، معیشت، تولید، فقر، عدالت و چیزهایی از این قبیل، کلید واژه های دولت رئیسی هستند، متاسفانه شخص رییس جمهور از طرز کارِ اقتصاد در صحنه عمل و سازوکار قیمتها به نظر می رسد سررشته لازم را نداشته و برای مثال این گونه برداشت میشود که از نظر ایشان و اطرافیان و مشاورانشان، قیمتها همچون موم در دست دولت هستند - آن هم دولتی که با پایین ترین میزانِ مشارکتِ مردم در انتخابات سکانِ هدایتِ کشور را عهده دار شد -و به راحتی می توان به هر قیمتی دستور داد افزایش نیابد و باید افزایش نیابد. اینگونه سخنان، بدون توجه به نیروهای واقعی اقتصادی و همین طور واقعیت های اقتصادیِ جامعه و آنچه در محیط بیرونی میگذرد، باعث ضربه زدن به اعتماد فعالان اقتصادی و سرمایهگذاران میشود. رییسجمهور سابق، میگفت که در دولت هر هفته دوجلسه بسیار طولانی ویژه مسایل اقتصادی تشکیل میدهیم.
ابتدا تصور بر این بود که در آنجا سواد اقتصادی رییسجمهور هم افزایش می یابد و حتی مثلا بخشی از این جلسات منظم و طولانی به آموزش مداوم دانشِ اقتصادی به شخص رییسجمهور اختصاص می یابد. اما واقعیت تا حد زیادی خلاف آن را ثابت کرد و روحانی تا آنجا پیش رفت که از وزیر اقتصاد وقت خواست، اقتصاد و سیاستگذاری اقتصادی را از کسبه کفِ بازار فرا بگیرید. با این اوصاف انتظار حداقلی این است که دانش اقتصاد در حد ظرفیت و قابلیتی که دارد فهم و درک شود، قدر دیده و ارزش گذاشته شود تا بیش از این زندگی اقتصادی مردم در معرض تندبادهای واقعی و خودساخته قرار نگیرد. در همین راستا اگر دولت سرمنشا و موتور محرک ایجاد تورم را نشناسد و آن را کنترل نکند، همیشه وسوسه خواهد شد که به شیوه های ساده دستوری و ایجاد فضای التهاب آفرینی در بازارها متوسل شود و حداقل ثبات و امنیت موردنیاز اقتصاد را از بین ببرد و باقیمانده فعالان اقتصادی و سرمایهگذاران موجود هم به مهاجرت از کشور تشویق شوند.