همه ما نیازهای اولیهای داریم که در این نیازها با همه انسانهای دیگر، مشترکیم. ما نیاز به غذا داریم، نیاز به پوشاک داریم و نیازمند سرپناهی برای ادامه زندگی هستیم. شاید بدون اینها فقط مرگ در انتظار ما نشسته باشد.
این نیازها که برطرف میشود، به فکر چیزهای تازه میافتیم. میل در اختیار داشتن اشیا و پدیدههایی در وجودمان شکل میگیرد، که فراتر از اصل نیازهای حیاتیمان هستند. این نیازهای جدید در جامعه شکل میگیرد. نیروهایی اجتماعی دستاندرکارند تا این نیازها را بسازند و ما را به سمت دستیابی به آنها هدایت کنند.
انسان با مصرف برخی از کالاها پاسخگوی حدی از نیازهای جسمی و روحیاش است اما زیادهروی یا به عبارت دیگر مصرفگرایی مطمئنا باعث خارج شدن از اصل و محتوای زندگی خواهد شد.
سیستم اقتصادی کنونی جهان که در رهاورد دیگری از اقتصاد سرمایهداری غرب است بر حداکثر مصرف استوار بوده و از این رو جایگزین و قبول سریع کالاهای جدید در زندگی افراد بسیار سریع اتفاق میافتد که این خود ماحصل شعارهای تبلیغاتی اقتصاد سرمایهداری است.
هایپراستار، هایپرمارکت، سامسنتر، بنتون و… این نامها دیگر برای چشمهایمان غریب نیست، هر روز رژه میروند از مقابل دیدگانمان وقتی که از خیابانهای شهر میگذریم؛ عناوینی برای مراکز بزرگ خرید و فروشگاههای زنجیرهای که حالا بخشی از زندگی مدرن شهری ما ایرانیان شده است.
و امروز ما انسانها تنها برای رفع نیازهای روزمره و مایحتاج اولیه زندگی خود خرید نمیکنیم، بلکه وجود فروشگاههای بزرگ و زنجیرهای و همچنین مراکز خرید متعدد که محصولات متنوعی را عرضه میکنند موجب افزایش مصرف و رواج پدیده مصرفگرایی شده است. این موضوع، پدیدهای است که علاوه بر کشورهای غربی در بسیاری از کشورهای دیگر و حتی در کشور خودمان هم بشدت رواج یافته است و تقریبا هیچ کشوری را نمیتوان یافت که از این قاعده مستثنی باشد تا جایی که حتی مصرفگرایی برای بسیاری از افراد تبدیل به نوعی سرگرمی و تفریح شده است. اما مصرفگرایی پدیدهای است که تاثیرات عمیقی در مناسبات اقتصادی و اجتماعی خواهد داشت. بدون شک گسترش این فروشگاهها که به وضوح مشوق مصرف کالای خارجی و برندهای جهانی هستند با آسیبی که به تولید ملی و بیکار شدن نیروی کار ایرانی وارد می کنند، جز دامن زدن به واردات و به تبع آن وابستگی اقتصادی و بیکاری چیزی در بر نخواهد داشت.
سیاست گسترش مراکز بزرگ خرید پای سرمایه گذاران را به ایران باز کرده، کما این که هم اکنون نمونههای زیادی از حضور سرمایهگذاران خارجی در فروشگاهها و مراکز بزرگ خرید مشاهده می شود. مجموعههای فروشگاهی در تهران، اصفهان، تبریز و شهرهای دیگر از این نمونه هستند. از نگاه موافقان توسعه این مراکز جذب پولهای کلان سرمایهگذاران خارجی به عنوان یکی از کارکردهای مثبت مراکز بزرگ خرید مطرح می شود و بر روی اشتغالزایی حاصل از آن به عنوان یک دستاورد ارزشمند مانور داده می شود اما چند سوال اساسی در این جا مطرح است که لازم است تصمیم گیران و دست اندرکاران بر روی آن تامل کنند:
آیا سرمایهگذاران خارجی با سرمایهگذاری در فروشگاههای بزرگ خرید دچار ضرر می شوند و یا این که ظرف چند سال چندین برابر آوردهی خود را از اقتصاد کشور خارج خواهند نمود؟ آیا اشتغالزایی محدود ناشی از این فروشگاهها که به وضوح مشوق مصرف کالای خارجی و برندهای جهانی هستند با آسیبی که به تولید ملی و بیکار شدن نیروی کار ایرانی وارد می کنند برابری می کند؟ آیا برندهای ایرانی حاضر در این فروشگاهها توان رقابت با برندهای پر زرق و برق خارجی را خواهند داشت و یا صرفا به عنوان خالی نبودن عریضه در این فروشگاهها حضور دارند؟ و سوال انتهایی این که آیا جذب سرمایه ی خارجی در حوزه تولید و راه اندازی کارخانجات با جذب سرمایه خارجی در حوزه مصرف و راه اندازی مراکز خرید یکسان است؟ به کدام یک باید افتخار کرد؟
مصرفگرايي بعنوان يك فرآيند اجتماعي اصلي در قرن بيستم در غرب ظاهر شد. طبقه متوسط براي نشان دادن وجهه بالاي خود از مصرف گرايي استفاده مي كنند. طبقه پايين بدون توجه به مسأله نيازهاي واقعي و غيرواقعي خود در دام مصرفگرايي كاذب افتاده و هرچه بيشتر ميگذرد، بيشتر در اين دام فرو مي رود که اگر دولتمردان با همكاري علماي اجتماعي چارهاي براي اين معضل اجتماعي ـ اقتصادي ـ فرهنگي نينديشند، جامعه ايران سريعاً اسير همان مسائل مصرف گرايي غرب خواهد شد. كارهایي كه بايد صورت گيرد، نخست در زمينه فرهنگي است كه اعمال آموزشهاي جديد در اين زمينه مي تواند راه ساز باشد. دوم در زمينه كنترلهاي اقتصادي است بويژه براي بخش توليدي كه بايد كنترلهاي شديدي اعمال گردد. سوم استفاده از اهرمهاي سياسي است كه در توزيع كالا و خدمات بايد به كار گرفته شود.