نادره عالمی - حضرت امام رحمه الله می فرمایند: تمام فسادهایی که در عالم پیدا میشود، از خودخواهی پیدا می شود.
تمام مفاسدی که در عالم واقع می شود از این توجه به خود است .
مادامی که انسان خودش را می بیند، نمی تواند به آن راهی که راه هدایت است دست پیدا کند. هیچ شکی در این نکنید که هر که گفت "من" این "من" شیطان است. چه قدر انسان باید جاهل باشد که این چیزها را مقام بداند؛ و چه قدر ضعیف النفس باشد.
این روزها یک بلیه ای که جامعه ما بدان مبتلاست همین منیّت ها و حب ریاست است که در لباس های رنگارنگ خود را نشان می دهد و بدتر از همه وقتی است که هدف آن خدمت بیان می شود.
انسان وقتی در هر جایی از سلسله مراتب جامعه به واسطه ضعف نفس، خود را پایین تر احساس می کند فکر می کند با چنگ زدن به ریسمان های پوسیده زمینی می تواند برای خود زمینه ای فراهم کند تا عطش بالا رفتنش را فرو بنشاند.
همین می شود که به دروغ و تزویر متوسل می شود یا هر چه خود دارد را به دیگران نسبت می دهد. دچار کیش شخصیت می شود تا بدل از حق بر جای حق بنشیند.
مفهوم حق در روابط انسان توحیدی با همه عالم پیرامون او جاری است. آدمی وقتی نیک می نگرد می فهمد که در این عالم ذره ای نیست، و همه چیز اوست و حق نزد اوست.
همه قیل و قالی که این و آن دارند بر سر همین است که حق کدام است و کدام نیست.
برای انسان بودن که ذات اقدس الهی از روح خود در وی دمیده اگر بخواهد در نردبان هستی بالا برود راهی نیست جز راه حق و حق خواهی!
اینکه یک شخصی یا گروهی و جمعیتی بر علیه آنچه ناحق می داند و برایش دلیل دارد بایستد یعنی حق خواهی و در مسیر صحیح گام برداشتن.
این معنا در همه شئونات زندگی دنیوی جریان دارد و اگر حقی، ناحق شود یعنی جایی در نظام هستی ظلمی شده که تا جبران نشود و به مسیر درست بر نگردد، آثار آن گریبان همه را می گیرد.
در این فقره اخیر هم که با شواهد غیر قابل انکار در دایره انتخاب کسانیکه قرار است حافظ حق بندگان خدا باشند، خللی پدیدار شده و بدلی از حق بر جای حق نشسته، وظیفه بود تا گفته شود آنچه را که باید گفت.
باید حقیقت بیان می شد تا حق، قربانی سود و منافعی اندک نشود. نباید گذاشته می شد تا گلوی حقوق جمعیت این معرکه، فنا و فدای نوعی از خودخواهی چند روزه شود که صلاح هیچ کس در آن نبود.
اما آنچه آمد فارغ ازآنچه بود که باید می شد، وقتی هم که صدای اعتراض برآمد، دوباره همان داستان نفاق سر برآورد که بله! شما موفقیت دیگران را تاب نیاورده اید و به فرموده جناب یونگ، مرضی در دلهای شماست که برای سیاه نمایی بالا رفتن شمایان ازنردبان ترقی، گلو پاره می کند.
ولی کدام موفقیت؟ کدام ترقی؟ گفت از دستبوس میل به پای بوس کرده ای! خاکت به سر، ترقی معکوس کرده ای.
اینکه دوباره یک عده ای، به تدلیس رو بیاورند و عزم جایگاهی را بکنند که همه خاصیتش به مسوولیت آن است، جمعیتی که وظیفه اش استیفای حق و نظام امور است برای روزنامه نگاران؟!
خانه ای که بودنش برای هموار کردن تعالی قشری است که رسالتش خدمت به خلق از راه آگاهی بخشیدن است و فراز شدن بر نگاه های احزاب و دسته ها و نه گرفتار شدن در خودخواهی دنیاخواهان!
این مسوولیت سنگین که به راستی ادامه راه اولیاء الله است، کجا به سرانجامش حتی نزدیک شده است که چند نفری از همان دسته سابق باز هم بخواهند بار آن را به دوش بکشند؟
کجا، چه شده است که اینگونه شتابان برای رضایت خلق خدا، رضای خدا را که در وفای به عهد و حرکت در صراط مستقیم است را وا نهاده اند!
مطبوعات قرارشان بر روشنگری و بیان حق است، اصحاب جراید کارشان همین است که فکر آحاد امت اسلامی را متعالی تر از قبل برای گسترش و نشر معرفت آماده کنند.
این چنین به عرصه جنگ نرم با هیمنه استکبار فکری و نفوذ ایادی آن وارد می شویم؟ باید امروز افسوس خورد بر این فکر و اندیشه که چنین دنیایی را بخواهیم، چنین رفتاری را ببینیم و به خدا باید پناه ببریم که مبادا روزی برسد که چنان از مسیر دور افتاده باشیم و مشغول به دنیا باشیم که چشممان بر نفوذ فرهنگی جبهه مادیون بسته باشد و راه برگشت نداشته باشیم.
باید گفت؛ فاین تذهبون.
جوابیه یادداشت ، آرایی که خریده شد و تدبیری که اعمال نشد!
"عقده، یونگ، فروید" و برچسب های یک یادداشت نویس گمنام!
یا کسی که دوست دارد زیبا باشد، به افراد زیبا رو، برچسب های غیراخلاقی می زند و ... .
افراد ناموفق و آنانی که احساس ناکامی درونی می کنند، بیش از بقیه به این و آن برچسب می زنند.