• چهارشنبه 13 تير 1403
  • الأربعاء 27 ذو الحجة 1445
  • Wednesday 03 July 2024
فرهنگی

زنگ انشاء

اشتغال بهتر است یا شاغل بودن؟

   20 بهمن 1394  514

محمد عبدالهی - دانش آموز: موضوع انشاء: چگونگی تکوین مکتب فرا واقع گرایی یا سورئالیسم و الگوبرداری از مکتب دادائیسم را ترسیم نموده و ...

معلم: پسر حواست کجاست؟! این که موضوع انشای هفته ی پیشه. موضوع انشای این هفته، شغله.

دانش آموز: آقا اجازه، ببخشید، آقا حواسمان نبود.

موضوع انشاء: اشتغال بهتر است یا شاغل بودن؟

اشتغال چیز خیلی خیلی خوبی است و تقریباً همه دوست دارند که شاغل باشند از کسانیکه دو شغله هستند گرفته تا کسانیکه هشت بار تا به حال بازنشسته شده اند! تا هم درآمدی داشته باشند و هم حوصله شان سر نرود و هر روز به بهانه مشغلشان دور هم جمع بشوند و تخمه بخورند و خاطره تعریف کنند و اگر حوصله داشتند و فرصتی پیش آمد، برای تنوع هم که شده یک ارباب رجوع را دست به سر کنند و یک تکه کاغذ باطله به او بدهند تا برای یک امضای سیاه (نخود سیاه سابق!)،هی از طبقات مختلف اداره بالا و پایین برود. این کار هم برای سلامتی آن ارباب رجوع بخت برگشته مفید است و هم دیگر همکاران را از بیکاری در می آورد و ارباب رجوع حسابی تکریم خواهد شد.

پدرمان می گوید: شغل ها به دو دسته ی عمده تقسیم می شوند. مشاغلی که خیلی با پِسرتیژ و با کلاس هستند، امّا پول مول در آنها نیست و آدمیزاد ول معطل است. مثل عکاسی و نقاشی و معلمی و... مثلاً چند روز پیش فلانی، سر کلاس انشاء گفت که می خواهد در آینده نویسنده شود و معلممان با شنیدن این حرف براشفتید و یک صفر کله گنده به او داد و پدرش هم آنقدر او را کتک زد که تمام بدنش سیاه و کبود شد و چند شبانه روز، شب و روز ادراری گرفت و الان از ترسش تصمیم گرفته است که در آینده رئیس جمهور شود! امّا دسته ی دوم از مشاغل، پِسرتیژ ندارند، امّا هرچه پول- مول است کمپلت در این مشاغل ریخته است. مثل گدایی و کف بینی و قاچاق و کلاهبرداری و... مثلاً پدر ما چند وقتی است به شغل شریف دلار فروشی می پردازد و با فرشید نعوذبالله و مهشید بسم الله، همکار شده است و با همکاری هم، پدر نرخِ ارز را در می آورند و بابای بورس را جلوی چشمانش می آورند و کلی پول به جیب می زنند و هی می احتکارند. به همین دلیل مادرمان گریه می کند و می گوید که: اگر دست از این شغل بر نداری و یک شغل آبرومند پیدا نکنی، طلاقم را می گیرم. امّا پدرمان در جواب می گوید: شیطونه میگه مثل این بازیکنِ اروگوئه -لوئیس سوآرز- یه گاز از عنبیه اش بگیرم تا حالش جا بیادا! آخه زن، چی می خوای؟! ماهی 68 میلیون درآمد دارم، بیستا ویلا توی شمالو ده تا ماشین شونزده در دارم، حسابای بانکیم هم که سر ریز کرده. دیگه چی می خوای؟ دوس داری برم نویسنده بشم که مایه ی سر افکندگی فامیل باشم؟ نتونی سرت رو توی در و همسایه بلند کنی؟ هان؟

نا گفته نماند که بنده نیز با پدرم موافقم و معتقدم که مادرم بیخودی دلواپس است. انگار ناف مادرمان را با دلواپسی بریده اند! به قول پدرمان، مهم پول درآوردن است حالا این که از چه راهی باشد مهم نیست. کلاً پول چیز کثیفی است دیگر چه فرقی می کند که از دلالی و دزدی به دست آمده باشد یا از عرق ریختن و زحمت کشیدن! به همین دلیل با اینکه ما معتقد هستیم: مادرِ اشک، ارزش خلاف را ندارد!! همین هفته ی پیش توی مسیر برگشت به خانه، جلوی راه یکی از همکلاسیهایمان را گرفتیم و به اصطلاح او را خفت کردیم و هر چه داشت بالا کشیدیم و خیلی حال داد و ما خوشحال شدیم و تصمیم داریم که بعد از فارغ التحصیلی، به کیف قاپی و زور گیری بپردازیم.

طبق تحقیقات ما شاغل شدن به همین راحتی ها هم که می گویند نیست، علی الخصوص اگر کسی بخواهد شغل دولتی - مولتی داشته باشد، چرا که در ابتدا باید حداقل تا مقطع دکتری درس بخواند تا شاید بتواند به عنوان یک دیپلم ردی، جایی به عنوان جارو کش استخدام شود. پس از این باید در آزمون کتبی آن سازمان شرکت کند. نکته ی قابل توجه این است که باید اطلاعات عمومی و خصوصی بسیاری داشته باشد، از اندازه ی استخوان ترقوه ی کوسه ی سفید گرفته تا تعداد باکتری های موجود در بینی نوزاد شش ماهه و اصول ورود به دستشوئی و... پس از اینها نوبت به آزمون عملی می رسد. توی این مرحله او باید بتواند با زبانش راه برود و در همان حین این شعر را بخواند: راهرو تنگه، بله! رئیس قشنگه، بله! دس به میزش نزنین، که تنگه خُلقش، بله! و یا با نگاهش یک قاشق را خم کند و از توی حلقه ی آتش بپرد و یک شبانه روز روی تخت میخ دار بخوابد و کلی کارهای خارق العاده انجام بدهد. وقتی همه ی این کارها را انجام داد با نگاه عاقل اندر سفیهی به او می گویند که: برو خودمون خبرت می کنیم!

 

نتیجه گیری: ما از این انشاء نتیجه می گیریم که شاغل بودن چیز خیلی خیلی خوبی است، چرا که اگر کار بدی بود این همه سه شغله و چهار شغله توی مملکت پیدا نمی شد. یا اینکه وقتی یک نفر بعد از سی سال خدمت خالصانه! بازنشسته می شد فردای آن روز نمی رفت دنبال یک شغل تازه! ما حالا خوب می دانیم که شغل خوب شغلی است که درآمد خوبی داشته باشد، حالا این درآمد از کجا به دست می آید و چند نفر را به خاک سیاه می نشاند تا پولی عاید آدمیزاد شود دیگر نکته ی مهمی نیست. ما نیز تصمیم گرفته ایم در آینده یک شغل بی آبرومند که درآمدمند باشد پیدا کنیم و کلی پول در بیاوریم و خوشحال باشیم.


نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

پیشنهاد سردبیر

  • یادداشت
  • گفتگو

خبر خوان

پربازدیدترین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

قیمت ارز

قیمت طلا

قیمت سکه

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس