• دوشنبه 11 تير 1403
  • الإثنين 25 ذو الحجة 1445
  • Monday 01 July 2024
فرهنگی

عشق نافرجام

   24 شهریور 1395  416

وقتي صداي رضا را از گوشي تلفن شنيدم دوباره هوايي شدم و با وجود دو تا بچه و عليرغم تهديدهاي همسرم که ديگر نمي گذارد رنگ بچه ها را ببينم، براي رسيدن به عشق اولم همه چيز را زير پا گذاشتم وطلاق گرفتم اما...

زن جواني كه براي بيان مشكلش به مركز مشاوره آرامش فرماندهي انتظامي استان اصفهان آمده بود زندگي خود چنين شرح داد:

از وقتي چشم باز کردم در رفاه کامل بودم، هميشه همه چيز برايم مهيا بود و هر چيزي را اراده مي کردم به دست مي آوردم. پدرم تاجر و مادرم خانه دار است. يک خواهر و يک برادر دارم که هر دوي آنها داراي تحصيلات عاليه هستند. من فرزند آخر و به قول خانواده عزيز دردانه پدرم بودم.

من عاشق شنا بودم، يک روز در راه بازگشت از استخر با ماشين پسري تصادف کردم و همين تصادف باعث آشنايي من و رضا شد.

آن موقع 19 ساله بودم و تازه ديپلم گرفته بودم. من و رضا يک دل که نه صد دل عاشق هم شده بوديم. اما با مخالفت هاي شديد خانواده ام رو به رو شدم. وقتي با پدرم صحبت کردم گفت: رعنا جان تو هنوز بچه اي، در ضمن تو نشان کرده پسر عمويت هستي. اين پسره و خانواده اش در شان ما نيستند. اما من که گوشم به اين حرفها بدهکار نبود دیم اصرار و التماس کردم گريه کردم، تا اينکه پدرم عليرغم ميل باطني اش موافقت کرد من و رضا با هم ازدواج کرديم.

اما هنوز دوماه نگذشته بود که اختلافات ميان خانواده ها خودش را نشان داد. خانواده هايمان به علت تفاوت هاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي دایم با هم مشکل داشتند من و رضا هم در اين ميان به جان هم افتاده بوديم، با شدت گرفتن اختلافات، خانواده ها يمان ما را مجبور به جدايي کردند.

بعد از جدايي کارم شده بود گريه و زاري، تا اينکه پدرم که ديگر از اين وضع خسته شده بود تصميم گرفت براي تجديد روحيه و فراموشي گذشته مرا به خارج از کشور بفرستد. در انگلستان توانستم تحصيلاتم را ادامه بدهم وفوق ليسانس طراحي لباس گرفتم. در دانشگاه با مردي ايراني به نام بهروز كه 35 سال داشت آشنا شدم و با هم ازدواج کرديم که حاصل زندگي ما دو فرزند بود يک دختر که حالا 10ساله است و يک پسر بچه 7ساله.

بهروز پزشک بود و بسيار پر مشغله ساعات کمي در خانه حضور داشت و همين امر مسووليت من را در قبال فرزندانم دو چندان کرده بود.

زندگي مي گذشت تا اينکه يک روز صبح گوشي موبايلم زنگ خورد، شماره اش از ايران بود جواب دادم، آن طرف خط صدايي آشنا تمام تنم را لرزاند صداي رضا بود.

شک کرده بودم گفتم: رضا خودتي؟ وقتي مطمئن شدم خودش است از حال و احوالش جويا شدم، گفت که ازدواج کرده ام و سه تا بچه دارم. عازم مکه هستم و زنگ زدم تا از شما حلاليت بطلبم. بعد از پايان تماس ساعت ها در فکر بودم بعد از آن روز هميشه تو خودم بودم.

تا اينکه وقتي مطمئن شدم رضا از مکه آمده به بهانه زيارت قبولي باهاش تماس گرفتم واين تماس باعث شروع دوباره ارتباط من و رضا شد. 

عشق، دوباره کورم کرد دلم براي رسيدن و ديدن دوباره رضا پرپر مي زد بالاخره نفس دل از عقل پيروز شد و با وجود دو تا بچه و عليرغم تهديدهاي همسرم که ديگر نمي گذارد رنگ بچه ها را هم ببينم، براي رسيدن به عشق اولم همه چيز را زير پا گذاشتم و طلاق گرفتم.

به ايران بازگشتم و با وجود مخالفت هاي خانواده ام دوباره با رضا به عنوان زن دوم ازدواج کردم فکر مي کردم رسيدن به رضا يعني آخر خوشبختي. اما همه چيز يک رويا بود يکسال از ازدواجمان نگذشته بود که همسرش متوجه شد و روزگارم شد جهنم؛ هر روز يا زنگ مي زد يا به در خانه ام مي آمد و آبروريزي راه مي انداخت و مرا يک زن خراب و فاسد مي دانست که شوهرش را گول زده است.

اختلافات من و رضا شروع شده بود. دایما با هم برسر همه چيز مشاجره داشتيم. تا اينکه يک روز با کنايه گفت: کسي که دو تا بچه و شوهرش را بايک تلفن رها مي کنه آن سر دنيا و مي آيد دنبال هوا و هوسش، قابل اعتماد نيست!!!!

تمام دنيا بر سرم خراب شده زندگي من و رضا به بن بست رسيده. لطفا کمکم کنيد من نمي خواهم طلاق بگيريم من همه چيز را باخته ام اگر رضا را هم از دست بدهم نابود مي شوم.

تجزيه و تحليل

رعنا از لحاظ عاطفي ورواني هنوز نتوانسته بود عشق اول خود يعني رضا را فراموش کند و به گفته خودش درزندگي با همسر اولش نيز دایما در ياد وخاطرات رضا به سر مي برده است و با اولين تماس وتداعي خاطرات باعث مي شود که مرتکب چنين تصميم اشتباهي بشود. مشکل از تلفن رضا وکسب حلاليت وي براي رفتن به مکه شروع شده و عشق زير خاکستر مراجع دوباره شعله ور و باعث شده که رعنا زندگي اول خود را با توجه به اينکه دو فرزندش را بسيار دوست مي داشته رها کند و همه چيز را براي رسيدن به عشق خود زير پا بگذارد.

عهدشكني زوج ها زخمي بر پيكر خانواده

كارشناس مركز مشاوره آرامش فرماندهي انتظامي استان اصفهان:

آسيب هاي اجتماعي به هر شکلي که بروز نمايد مطمئنا از عوامل موثر دربرهم زدن امنيت رواني وحتي جسمي افراد جامعه است.

يکي از مخربترين اين آسيب ها که زخمي است بر پيکر اصلي ترين نهاد جامعه يعني خانواده عهدشکني هاي زوجين مي باشد. درچنين شرايطي خانواده که مي بايست مامن وپناهگاه هريک از اعضاي خود باشد، به محيطي سرد و بي روح بدل گشته که هر يک از زوجين تنها از سرناچاري به تحمل يکديگر پرداخته و در صورت فراهم بودن شرايط اجتماعي، اقتصادي وخانوادگي هرچه سريع تر به تخريب اين بناي مقدس مي پردازند.

سرآغاز روابط پنهاني هر يک از زوجين گاهی به عشق هاي زنده به گور شده آنها قبل از ازدواج با همسر فعلي شان برمي گردد. به اين صورت که زوج مرتکب بي وفايي روابط عاطفي و عاشقانه با فرد ديگري در دوران قبل از ازدواجش داشته که به دلایلي اين رابطه به بن بست مي رسد و بنا برشرايط موجود مراجع با فرد ديگري وارد رابطه زناشويي شده است

 زمانيکه افراد بخواهند ازدواج نمايند نبايد سوگ عاطفي داشته باشند و گرنه ممکن است نهايتا حتي با گذر زمان دوباره به رابطه با فرد قبلي برگردند و زندگي زناشويي فعلي شان را از دست بدهند.

كارشناس مشاوره پليس، اهميت دادن به پيشگيري در وهله ي اول براي جلوگيري از پاشيده شدن زندگي افراد از طريق آموزش ها لازم ومناسب، ترويج ارزش هاي ديني و افزايش احساس تعهد خانواده ها به اين ارزشها و آموزش مهارت حل مسئله به خانواده ها وفرزندان را براي جلوگيري از بروز اين گونه موارد توصيه مي كند.

برچسب‌ها

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

  • یادداشت
  • گفتگو

خبر خوان

پربازدیدترین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

قیمت ارز

قیمت طلا

قیمت سکه

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس