دستگاهي كه از يك مانيتور كوچك و يك كارتخوان تشكيل شده است. بله همان تاكسيمتر، ولي بسيار پيشرفتهتر از آن و مجهز به تكنولوژي مكانياب و آپشنهاي متعدد ديگر.اين البته جاي تقدير بسيار دارد؛ چه سبب ميگردد تا بساط درگيريهاي مسافر با راننده بر سر قيمت و نداشتن پول خُرد، و نيز دستبهدست گشتن پولهاي كاغذي پاره كه اخيراً كشف شده حامل بيش از چهل پنجاه گونه باكتري نيز هستند و خلاصه مسائل بسيار ديگر برچيده شود. ديگر صحنههاي نمايشي به دنبال پول خُرد گشتن مسافر در لايههاي كيف و روزنههاي لباس و نيز دستيازي راننده به اقصي نقاط داشبورد، كف خودرو، زير صندلي و غيره ديده نميشود.ديگر ساعتها وقت صرف تبديل يك تراولچك پنجاهتومني به 325 تومان پول خُرد نميشود و ديگر مسافر تصور نميكند كه راننده قرار است با پنجاه يا صد تومان پول پس داده نشده قرار است دست به تجارتهاي كلان بزند و مثلاً بخشي از صادرات نفت كشور را به دست بگيرد!! راننده هم به تبلرزه نميافتد كه اگر همان پنجاه يا صد تومان پولش پيش مسافر مانْد و به اصطلاح طلبكار گرديد، از فردا بايد كنار ورودي پلهايي چون سي و سه پل و كنار گذرگاهها بنشيند!اما چرا اين دستگاه برروي خودروهاي تاكسيراني نصب گشته و ما چرا به اين موضوع اشاره مينماييم؟در مورد چرايي نصب آن سخن گفتيم و آورديم كه بر چه فوايدي مترتب است. ليكن در موردي دليل اشاره به اين موضوع،اجازه بدهيد ابتدائاً به ماجرايي اشاره كنم. از آنجا كه ما، براي تردد در سطح شهر اصفهان، بيشتر از تاكسي استفاده ميكنیم، طبيعي است كه در اين باره و ديگر مسائل موجود در سيستم حمل و نقل مسافر درونشهري (تاكسيراني) بيشتر يا همپاية كسان ديگري كه آنها هم بيشتر سر و كارشان با تاكسي و رانندهتاكسي است بدانیم، البته با زاوية نگرشي متفاوت.باري چندي پيش كه مطابق معمول سوار تاكسي شدیم، پس از گذشت كمي از مسافت، راننده را تنها يافتیم و باب صحبت را با وي باز نمودیم، و كماكان نارضايتي ژرفي رادر كلام او يافتیم. دليل نارضايتي او، استفاده نكردن غالب مردم از دستگاهي بود كه بنا بر گفتة او دو سه ميليون تومان برايش آب خورده بود. دربارة هزينة دستگاه و نصب آن البته سخنان متفاوتي شنيدم؛ مثلاً يكي ميگفت اگر اقساطي باشد، حدود سهميليون تومان و اگر نقدي باشد، حدود يكميليون تومان صاحب خودرو را ميتكانند. او معتقد بود كه اگر تا آخر عمرش هم كار كند، با حمل و نقل درون شهري از پس پرداخت اقساط آن دستگاه، احتمالاً در كنار ديگر اقساط واجبالوجود و هميشه هستِ يك شهروند ايراني بر نخواهد آمد. باري برخي رانندهها كه احتمالاً اندك تمكّني هم داشتند از نصب آن دستگاه راضي بودند و آن را سودمند، از قسمي كه گفتيم، ميدانستند و عدهاي ديگر هم روش سنتي؛ يعني همان زير و رو كردن لباس و كفش و كلاه و درون خودرو براي 25 يا 50 تومان را ترجيح ميدادند، با اينكه دستگاه هم درون خودروي آنها تعبيه شده بود. احتمالاً شايد از آن جهت كه در برخي از مسافتها، آن دستگاه، براي پولي كه مسافر بايد بپردازد، محاسبة عادلانهتري ميكند، و اين البته براي بعضي رانندهها خوشايند نيست؛ آخر 25 تومان هم 25 تومان است!!!! اما مسألة ما اينها نيست. مسأله اين است كه پس از جا افتادن شعار دولت الكترونيك و به حق، خوب عملكردن در برخي موارد؛ مانند همين حذف بليط از سيستم حمل و نقل شركت واحد، عليالمعمول، تا پديدة الكترونيكي تازهاي جا بيفتد، انقلاب عظيمي در رفتن به پوست جديد و بيرون آمدن از پوست كهنه رُخ ميدهد و خونها ريخته ميشود!! چرا؟ چرا مردم اينهمه نسبت به تكنولوژي بياعتمادند يا به قولي از آن ميترسند و ميگريزند؟من تصور ميكنم، دليل آن تقدم تكنولوژي بر فرهنگ؛ يعني نبود آموزش مناسب و مكفي و به هنگام، پيش از بهكارگيري تكنولوژي مربوطه باشد. بعضيها كه نه، بسياري از مردم از پا پيش گذاشتن ميهراسند. ما، شخصاً، بارها ديدهایم كه هيچكدام از مسافران درون يك تاكسي براي زدن كارت پيشقدمي نميكنند و در اين كار هميشه منتظر يك پيشقراولاند!! خلق، به طور كلي منتظر يك منِ برتر، يا اَبَرمن هستند.بايست گفت لاجرم جايي از كار لَنگ ميزند كه قاطبة مردم اينگونهاند، و اين بيترديد با فقدان جااندازي صحيح فرهنگِ استفاده از تكنولوژي ارتباط دارد. در كشور ما رسم چنان است كه تكنولوژي هميشه چندين سال و گام، پيشتر از فرهنگ مواجهه با آن بوده است،و اين فقط در مورد تاكسيمتر و از اين قبيل اتفاق نيفتاده، بلكه تا بوده همين بوده است.