احتساب - کیاست – هادی صداقت - من می خرم پس هستم؛ شعار فرهنگ مصرف گرایی یا Consumerism است. مصرفگرایی یک مفهوم اقتصادی اجتماعی است که خرید کالاها و خدمات را به هر میزان بیشتر تشویق میکند. بسیاری شروع این اصطلاح را از طریق تورستن وبلن میدانند. وبلن اقتصاددان و جامعهشناس آمریکایی و از رهبران نهادگرایی است که در شاهکار خود، «نظریهی طبقهی مرفه»، به معرفی عبارت «مصرف متظاهرانه» میپردازد. البته این نظریه تنها یک بُعد از مصرفگرایی است.
مصرف(Consumption) در لغت به معنای خرج کردن و مصرفگرایی عبارت است از اصالت دادن به مصرف و هدف قرار دادن رفاه و داراییهای مادی. برخی مصرفگرایی را به معنای برابر دانستن خوشبختی شخصی با خرید داراییهای مادی و مصرف می دانند. در پروسه مصرفگرایی، دنیای غرب از اخلاق تولیدی یا اخلاق پروتستاتی به اخلاق مصرف روی آورد. در نتیجه غرب از جامعه تولیدی به جامعه مصرفی تبدیل، و اصل در جامعه، حداکثرسازی مصرف و لذتگرایی شد. بعد از غرب، کشورهای توسعه نیافته نیز بر اثر تبلیغات و عوامل دیگر به جامعه مصرفی تبدیل شدند.
در زمانهای گذشته مردم به تهیه کالاها و خدمات ضرور و درجه اول و بعد کالاهای غیر ضرور با اولویت و توان خرید خود میپرداختند و در تهیه و تولید مایحتاج خود نقش داشتند و این اندیشه رایج مردم بود، اما برای اشاعه مصرفگرایی لازم بود این نوع نگرش تغییر یابد؛ بنابراین به وسیله تبلیغات از طریق وسایل ارتباط جمعی در نوع نگرش مردم تغییر داده شد و مردم در پی هر چه بیشتر مصرف کردن بودند و هستند.
نظام سرمایهداری از رسانهها به عنوان ابزاری برای آمادهسازی بسترهای فرهنگی و فکری مصرفگرایی بهره میگیرد و قشرهای مرفه و متوسط را هدف خود قرار میدهد. در مصرفگرایی نوین، اشخاص بدون داشتن نیاز واقعی به دلایلی مانند رفتار متظاهرانه به خرید میپردازند و در پارهای از اوقات قادر به کنترل خرید خود نیستند تا جایی که روانشناسان این نوع مصرفگرایی را بیماری میدانند و به معالجه آنها میپردازند و در پی یافتن راهکارهایی برای آن هستند.
آغاز مصرف گرایی به عنوان یک پدیده مدرن در ایران را شاید بتوان از دوره قاجار ریشه یابی و سیر تحول آن را تا عصر حاضر ردیابی کرد. به همین دلیل باید ریشه تفکر مصرف گرایی را در مدرنیته (نوگرایی) جست وجو کرد. آثار منفی این پدیده به آثار اقتصادی اتلاف منابع و منحرف کردن منابع از ظرفیت های تولیدی محدود نمی شود بلکه عوارض اجتماعی، فرهنگی و سیاسی گسترده ای برای جوامع بشری و به ویژه برای جوامع در حال توسعه و رشد نیافته نظیر جامعه ایرانی در بر داشته است که مسیر توسعه این کشورها را منحرف کرده است و بدون تردید یکی از عوامل رشد نیافتگی این جوامع است.
در جامعه ایران پس از انقلاب به رغم ماهیت و جهتگیری معنوی انقلاب، به علل مختلف ارزشهای مادی رواج یافت و ارزشهای معنوی را تحتالشعاع خود قرار داد تا جایی که رهبر معظم انقلاب لازم دیدند با توجه به خطری که جامعه را تهدید میکند سال 1388 را سال اصلاح الگوی مصرف نامگذاری نمایند. مصرف گرایی عبارت است از واردات بیرویه کالاهای مصرفی و غیرضروری که ضمن تغییر ذائقه و فرهنگ مردم، به نابودی اقتصاد کشور منجر میشود.
مصرفگرایی در کشورهای در حال توسعه به شکل قابل توجهی تبدیل به آسیب اجتماعی جدی شده است که مستلزم شناخت علمی و سپس درمان اساسی، یا به عبارت دیگر برنامهریزی است. مصرفگرایی پدیدهای جهانی است و چاره آن باید در دو بعد داخلی و بینالمللی صورت گیرد. مصرفگرایی در هر جامعه را باید در یک محیط وسیعتر اجتماعی در نظر گرفت زیرا امروزه تولید و سیستم توزیع جهانی متصل است.
اگرچه اکثر عوامل و اثرات مصرفگرایی در جوامع بشری یکسان است اما برای جلوگیری از مصرف بیرویه و اسراف و اصلاح الگوی مصرف کشورمان نیاز داریم که این موضوع در خصوص جامعه خودمان بررسی شود و برای اصلاح آن برنامهریزی شود. گام نخست در اصلاح الگوی مصرف اصلاح نوع نگرش و اندیشه جاری در جامعه و به ویژه دولتمردان است، زیرا اصلاح الگوی مصرف و برنامهریزی برای آن با رواج مصرفگرایی و مصرف کالاها و خدمات گوناگون سازگار نیست. متاسفانه در شرایط کنونی کشور، مردم به مصرف ترغیب میشوند که این نگرش از سال 1368 با سیاست توسعه اشاعه یافته و هر روز بیشتر میشود؛ بنابراین لازم است ابتدا این نگرش اصلاح شود. از طرفی مصرف، موتور محرکه اقتصاد است اما مصرف کالای خارجی و لوکس که در داخل جایگزین دارد، به نفع کشور نیست. بلکه ضربه به اقتصاد کشور است.
مصرف و مصرف گرایی پدیده ای چند بعدی است كه از جهات مختلف قابل بررسی است. در هر جامعه ای این پدیده یعنی مصرف و مصرف گرایی متاثر از عوامل متعددی از جمله فرهنگ عمومی، هنجارها و ارزش های حاكم است.
در حقیقت مصرف گرایی اصالت دادن به مصرف و هدف گذاری برای رسیدن به رفاه و دارایی های مادی است. این امر آثار متعدد و گوناگون اقتصادی، سیاسی، روانی و به ویژه جامعه شناختی در جامعه می گذارد كه از جمله این آثار می توان به تبدیل ثروت و مصرف به ارزش و غلبه آن بر دیگر ارزش ها، نمایش ثروت، شكاف طبقاتی و نابرابری اجتماعی، احساس محرومیت و... نام برد.
قبل از هر چیز باید بین دو مفهوم «بد مصرفی» و «مصرف زدگی» تفكیك قایل شویم. در ادبیات دینی ما یك امر مذمومی وجود دارد به نام بدمصرفی یا اسراف كه منظور از آن استفاده بیش از حد و برداشت بیش از اندازه از طبیعت است، مثلا بیش از اندازه مصرف كردن آب، نان، انرژی و غذا. به این موارد می گوییم اسراف كه در ادبیات و آموزه های دینی ما امری مذموم تلقی شده است.
مفهوم بعدی «مصرف زدگی» است؛ كه اگر از منظر جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی این موضوع را بررسی كنیم، مصرف یك امر «معنامند» است. انسان ها مصرف می كنند تا تبادل معنا اتفاق بیافتد. مصرف در انگاره جامعه شناختی برای كسب هویت اجتماعی است.
مصرف زدگی از منظر روانشناسی و فلسفه وجودی واجد پیامد های نامطلوبی است. از منظر فلسفه وجودی و یا در معنای روانشناسی انسانگرا، انسان در اثر مصرف بیش از حد به بعد جمادیت خود بسیار تقلیل می یابد. انسان گویا فراموش می كند كه قرار است زندگی كند. زیستن انسانی به دلیل مصرف زدگی فراموش می شود. انسان ها در اثر مصرف گرایی خودشان را فراموش می كنند. تقلیل انسان به آن بعد حیوانیت یكی از پیامدهای مصرف گرایی است كه فلسفه وجودی انسان به آن اشاره می كند.
پیامد بعدی روانشناختی مصرف گرایی، نگرش كالایی به همه جهان است. انسان به دوستی، به عشق، به همنوع، به جهان، به طبیعت پیرامون و هر آنچه كه قابل تصور است، نگرش كالایی پیدا می كند. یك پدیده روانشناختی دیگری كه به مساله مصرف زدگی ارتباط پیدا می كند، بی رحمی و سنگدلی نسبت به محیط زیست است. اینكه باید همه عالم و آدم برده انسان باشند و انسان مصرف كند تا خودش را امیر تلقی كند و همه موجودات روی زمین برده این فرد باشند.
پیامدهای مزبور، آثاری است كه روان شناسان و فیلسوفان اخلاق نسبت به مصرف مطرح كرده اند. فیلسوفان اخلاق به طور مشخص به رنج و ملال انسان مدرن در اثر مصرف تكیه كرده اند.
جامعه شناسی متاخر به موضوع مصرف گرایی بیشتر تاكید دارد. پرسش جامعه شناختی اینجاست كه چه اتفاقی افتاده که این میزان از مصرف گرایی در جامعه رواج پیدا كرده است؟ هر نظام اقتصادی و هر نظام اجتماعی، به موازات اینكه تولید دارد، توزیع دارد، مصرف هم دارد. اما مصرف از آنجایی تبدیل به یك مساله اجتماعی می شود كه با ابعاد هویتی انسان ها و فعالیت های روزمره زندگی انسانها پیوند میخورد.
به عبارت دیگر، روابط اجتماعی ما بر حسب مصرف كالاهایی تعریف شود كه مصرف می كنیم. مثلا مصرف برندهای تجاری، موسیقی، فضا، پوشاك و خوراك كه تعیین كننده هویت ما هست.
مصرف گرایی افراطی با چند پدیده همزمان شده است. اگر از زبان آمار بهره بگیریم، مصرف با چند پدیده مدرن دیگر همبستگی مستقیم دارد. یكی از اصلی ترین پدیده ها كه مصرف گرایی همبستگی نام دارد، و مصرف گرایی در بستر آن در حال رخ دادن است، شهرنشینی و به تبع آن كلانشهرنشینی است. كلان شهر نشینی هویت شهرها را هم تعریف می كند. هویت شهرهایی كه در گذشته بر اساس «تولید» تعریف می شد امروزه بر اساس «مصرف» تعریف می شود. اینكه شهروندان آن شهرها چه چیزهایی مصرف می كنند و چه فضاهای مصرفی را شهرها فراهم كرده و ایجاد كرده اند، تعریف كننده آن شهر و شهروندانش محسوب میشود.
كلان شهرها به قول گئورگ زیمل دارای ویژگی های خاصی هستند. زیمل در این زمینه مقاله ای دارد تحت عنوان حیات ذهنی و كلانشهر. او با مقایسه كلانشهر و شهرهای كوچك بر این موضوع تاكید می كند كه انسان ها در كلان شهرها گمنام هستند. به واسطه این گمنامی امكان اینكه برچسب های زیادی به انسان ها زده شود وجود دارد و برای خلاص شدن از این برچسب ها به سراغ مصرف می روند و بدین گونه مصرف گرایی پایانی ندارد.