• شنبه 9 تير 1403
  • السبت 23 ذو الحجة 1445
  • Saturday 29 June 2024
اجتماعی

خطرات تاكسي شدن "سوناتا"

   13 اسفند 1393  550

نسيم بيرانوند - تا جايي كه ما به خاطر داريم همواره در ايران، خودروهاي اسقاطي و درب و داغان را به عنوان تاكسي به خدمت ميگرفتند!

البته در اين ميان ، خوروهاي خصوصي نيز براي انتقال مسافران با تاكسيراني ،رقابت ميكردند.مثلاً وانت هايي وجود داشتند كه كار جا به جايي هموطنان را به عهده ميگرفتند! يكي از فوايد اين نوع وسيله ي حمل و نقل اين بود كه مسافران محترم پشت وانت مينشستند و خيلي هواخوري مينمودند! آنان چشمها را بسته و موهاي خويش را به دست باد ميسپردند! از ديگر فوايدِ وانتهاي مسافركش اين بود كه افراد كم درآمد ميتوانستند بدون اينكه به راننده اطلاع دهند خويشتن را از بالاي وانت پرتاب نمايند تا از شرِ دادنِ كرايه خلاص شوند.آنان پس از سالها تجربه در زمينه ي فرار از كرايه ، ياد گرفته بودند كه قبل از پَرِش ، ابتدا به سمت بالا بپرند تا طبق قوانين فيزيك ،زمان افزايش يابد و در نتيجه  شدت ضربه ي ناشي از سقوط كمتر گردد!

با اين حال همواره تاكسي ها از محبوبيت خاصي برخوردار بودند.يكي از معروفترين مدلهاي خودرو كه سازمان تاكسيراني به آن علاقه ي وافري داشت ، پيكان جوانان بود! اين نوع خودرو براي ورود به خطوط تاكسيراني بايد شرايط خاصي را دارا بود كه از جمله  ميتوان به گذشتن بيش از نيم قرن از توليد اين نوع محصول اشاره كرد.

ابتدا راننده تاكسي از خودرو پياده ميگشت و به محض مشاهده دو عابر پياده ، با تغيير لهجه و تن صدا ندا ميداد:"مستقيم دونفر !" سپس چشمهايش را زاغ مينمود و به واكنش آن دو عابر پياده خيره ميگشت!

و بلافاصله پس از سوار كردن آنها به سرعت به چپ و راست نگاه ميكرد و پس از يافتن شكار بعدي كه يك جوان  لاغر مردني و  پشت مو بلند بود فرياد ميزد:"مستقيم يه نفر ! "سپس براي جلب مشتري فرياد ميزد:"ترجيحاً خوش قيافه"! و جوان بد قيافه كه نگاه راننده را متوجه خويش ميديد با ذوق بي سابقه اي از گلوي خويش صدايي ناشي از ذوق مرگي بيرون ميداد سپس با هيجان خويشتن را به درون تاكسي پرتاب مينمود! و تا رسيدن به مقصد با دهاني كه به ارتفاع دو وجب باز بود به نيم رخ راننده مينگريست و هراز گاهي از گلوي خويش همان صداي ناشي از ذوق مرگي را بيرون ميداد!

سپس راننده از جيب پيراهن خود يك نخ سيگار زر را بيرون مي آورد و پس از آتش زدن آن براي مسافران خويش يك دهن مي آمد و  با صدايي نكره و تودماغي  آواز ميخواند:"اگه يادش بره كه وعده با من داره!" همان لحظه مسافر پشت سر راننده كه از بوي بد سيگار خاطرش آزرده گشته بود ؛ كلّه اش را درون يقه ي خويش فرو ميبرد و درحاليكه سعي ميكرد زنده بماند با  دستگيره ي شيشه اتومبيل كلنجار ميرفت! اما از آنجاييكه خودرو ، به شدت فرسوده بود سقف آن از جا كنده ميشد!

دقايقي بعد ، عابرين پياده، خودرويي را مشاهده ميكردند كه با سقفي كنده شده، به سرعت در حال رد شدن از خيابان بود! و همزمان  از دستگاه پخش آن صداي خواننده اي به گوش ميرسيد كه ندا ميداد:"تو فكر يك سقفم ، يه سقف رؤيايي...يه سقف بي روزن ، حتي مقوايي!"

راننده از جيب شلوار خود، يكي از آن شانه هاي  جيبي قديمي را كه شبيه دمپايي بودند بيرون مي آورد  و پس از مرتب كردن سبابيل(سبيلهاي!)خود، به مسافران ميگفت:"با اجازه ي دوستان، من يه چرت دو دقيقه اي بزنم!عزت زياد!"سپس روي صندلي خويش دراز ميكشيد و بلافاصله شروع مينمود به خر و پف و همزمان يكي از پاها را به همراه  جوراب، در حلق جوان مُردني فرو ميكرد!

تمام اين مدت ،آن جوان لاغر و پشت مو بلند ، با همان حالت ذوق زده و دهان باز و همان حس قدر داني، به راننده خيره گشته بود!بالاخره پس از دو ساعت معطلي راننده از خواب بيدار ميگشت و از داخل آينه با نفرت به مسافران نگاه ميكرد و همينجوري الكي ميگفت:"عجب آدمايي پيدا ميشن ها!" سپس بعد از چهل و هشت بار استارت زدن ،بالأخره اتومبيل را روشن مينمود و وقتي به خيابان بعدي ميرسيدند ناگهان پيكان قراضه شروع ميكرد به لرزيدن! و چند قدم بالتر متوقف ميشد.

راننده با عصبانيت پياده ميگشت و با لگد به خودروي خويش ضربه اي محكم وارد مينمود سپس با  تَشَر از سرنشينان ميخواست پياده شوند و  به جوانك خوشحال و  نحيف نيز، يك پس گردني ميزد و ندا ميداد:"چرا نشستي؟خالي شو، بي ريخت!" و وي را وادار به پياده شدن مينمود! سپس خودش پشت فرمان مينشست و مسافران مجبور ميشدند ،خودروي  او  را تا رسيدن به مقصد هُل بدهند!

اخيراً خبردار شده ايم كه در اصفهان يك دستگاه خودروي "سوناتا" آن هم از نوع تاكسي، رؤيت گشته است!

آيا مسئولين محترم نميدانند اگر در آلمان، بنز را تاكسي ميكنند و يا اگر در آمريكا، بي ام دبليو  تاكسي  شود، كسي  تعجب نميكند به اين دليل است كه شركتهاي خودروسازي آمريكايي اخيراً مسافر به فضا ميبرند و اين چيزها كاملاً عاديست؟! براي همين كسي هم دچار دوگانگي شخصيت نميشود و دليل ديگرش اين است كه در تاريخ اين كشورها چيزي به نام پيكان جوانان وجود نداشته است و مردم به اين نوع خوش نشيني ها عادت دارند! اما ما ايرانيان، به اين نوع خودروها عادت نداريم! آيا آنان نميدانند نشستن در تاكسي هاي بسيار گران قيمت باعث كاهش جمعيت ميشود!؟چراكه  افراد كم جنبه، پس از اينكه سوار چنين خودروهايي بشوند نسبت به پياده شدن از خودشان مقاومت نشان ميدهند! بنابراين  پيش بيني ميشود كه تا پايان سال جاري حدود هفتاد درصد جمعيت ايران درون تاكسي به سر ببرند!

لذا خواهشمند است جهت جلوگيري از افزايش حملات  قلبي هموطنان و نيز جهت پيشگيري از خطرات ناشي از هيجان شديد، هرچه سريعتر اين خودرو را از خطوط تاكسيراني خارج نموده و به جاي آن از ريكشا يا همان سه چرخ هايي كه در هندوستان  رواج دارند، استفاده نمايند!

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

پیشنهاد سردبیر

  • یادداشت
  • گفتگو

خبر خوان

پربازدیدترین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

قیمت ارز

قیمت طلا

قیمت سکه

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس