پروین رهبری - وقتی در صفحات مجازی به صورت گستردهای با این عکس خشمگین وزیر راه و جملهای که به آن خبرنگار خانم گفته است مواجه شدم، برای یک لحظه تمامی خاطرات دوران خبرنگاریام جلو چشمم آمد. اینکه چه شد و چرا تصمیم گرفتم از کنار حرفهای که چنین علاقمندش بودم آهسته بگذرم. حالا به بهانه این جمله و این عکس چند خط از سالها حرف دلم را خطاب به جناب وزیر مینویسم. پیشاپیش از همکاران فرهیخته و آگاهم عذرخواهی می کنم. منظر سخنم کسانی غیر از آنهاست.
آقای وزیر، راستش را بخواهید تعجب میکنم شما چطور تازه الان به چنین صرافتی افتادهاید که خبرنگار باید عقل داشته باشد. چند سال سابقه کار خبری حداقل به من خوب نشان داده که اگر هم خبرنگاری عاقل، باسواد، بافکر، باایده و انگیزه وارد شود بعد از گذر زمان دیگر هیچ یک از اینها نباید باشد. یعنی اجازه اش را ندارد. سال ها بود در کار خبر، کسی از ما عقل، تیزبینی و تیزهوشی نمیخواست. که ما یک میرزا بنویسی بودیم که تنها وظیفهمان جا دادن جملات بی مایه خیلی از مسوولین بین کلیشه های "وی گفت، وی افزود، وی ادامه داد، وی تصریح کرد" بود. در خبر تصویری هم دوربین را می کاشتیم، خودمان می شدیم پایه میکروفون، بعد با چند تا گل و مرغ تدوین میزدیم و ذوق زده میشدیم که تلوزیون نشانمان داد. تا مدتها بعد هم پی حقالزحمه چندرغازمان میدویدیم. بدتر از آن وقتی میشد که همکاران کت شلوار پوشیدهمان را در مسابقه دویی میدیدیم که مقصدش نشستهای خبری است که در آن پول و کالا به خبرنگاران هدیه میدهند. متوجه هستید؛ یعنی نشستهایی که در آن خبرنگاران را میخرند، آن هم به ارزانترین قیمت. خنده آور است؟ خب حقالزحمه کمی داریم. بی پولی که این حرفها سرش نمیشود. در واقع این اتفاقات همه منظم و سیستماتیک است. حق الزحمهات که کم باشد پی هدیه میدوی. هدیه که گرفتی مدیون میشوی. مدیونشان که شدی تیترشان میکنی، خوبشان را مینویسی و همینطور ادامه میدهی، چون حالا دیگر عادت کرده ای و می ترسی روزی ات قطع شود. بدین ترتیب کنترل شده و تحت یوق، قلم میزنی. آری اینگونه عقلمان را به حراج می برند.
نمیخواهم همه را یک کیسه کنم و بگویم زورشان رسید و عقل و هوش را از همه خبرنگاران ربودند. اما در بسیاری از موارد موفق شدند. با کفایتترها را پایین نگهداشتند تا دیگران را بر سرمان سوار کنند. یا اگر به ناچار بزرگی در جایگاه حقیقی خود نشست، دست و پایش را محکم بستند که مبادا رسانهاش خلاف میل "بزرگ"ی قلم بزند (می دانید که فرق این بزرگ و آن بزرگ چیست). بله جناب وزیر شما نمیدانید، ما در کار خبر کسانی را داریم که با سلامت نفس و صبوری هرچه بیشتر به راستی رشادت و ایستادگی کردند اما این استادان به جای اینکه زمام امور را در دست گیرند، اگر به زندان نرفتند و برکنار نشدند، یا نزول کردند و یا در بهترین حالت در جا زدند. اصلا مگر این مناسبات سفله پرور اجازه میدهد کسی به حق پیش روی کند. پس اگر بی عقلی در خبرنگاران هست، که قطعا هست، میوهی همان درختانی است که مسوولین رده بالایمان سعی دارند بذرش را در اقشار تاثیر گذار جامعه بپاشند. وقتی نمیخواهند نقد شوند، نمیخواهند مردم بدانند و بفهمند، طبیعی است که امثال دانشجو و خبرنگار است که باید سرکوب شود. این خبرنگار است که نباید بداند، بفهمد و قدرت نقد داشته باشد تا نتواند فاصله بین شما و مردم را با آگاهی از حقیقت پر کند. با این اقشار است که باید مبارزه کنید، که به حق هم تا کنون خوب مبارزه کرده اید.
در پایان آقای وزیر من نمیدانم خبرنگاری که مورد آماج کلمات شما قرار گرفت که بود و از کدام تیر و دسته است اما مطمئنم مورد ظلم واقع شد. حتی اگر حرف شما درست باشد و سوال حرفهای نپرسیده باشد. آخر در کدام جامعه مردم سالار درست و درمانی یک شهروند حق چنین خشونتی را علیه دیگری دارد، چه برسد به یک مسوول پاسخ گو در برابر یک رسانه رسمی. و جالبتر از همه این است که با یک برخورد غیر اخلاقی قصد داشتهاید به او متذکر شوید که باید حرفهای باشد. شما گفتید، "خبرنگار" بایدیک جو عقل داشته باشد. من می گویم "انسان" بایدیک جو عقل داشته باشد و "انسان مسوول" خیلی بیش از یک جو. در کل سیستم عجیبی بر ما حاکم است. از یک طرف خود سیستم سرکوبمان می کند و تنزلمان می دهد و از طرف دیگر به خاطر نزولی که داشته ایم تحقیرمان می کند.