• جمعه 28 ارديبهشت 1403
  • الجمعة 10 ذو القعدة 1445
  • Friday 17 May 2024
سیاسی

روسیه؛ رقیب یا رفیق

   04 مرداد 1397  871

می توان به روسیه در سطح شریک راهبردی اعتماد کرد؟

کیاست – شهباز شریف - بوریس گودنف که مرد، روسیه دچار هرج‌ومرج شد، اما در اواخر قرن هفدهم همزمان با حکومت پترکبیر، این کشور دگرگونی‌هایی به خود دید و راه اروپایی شدن را در پیش گرفت، هرچند برخلاف اروپایی؛ نه شیوه مستعمره‌سازی بلکه سیاست توسعه ارضی را از چهارسو در اولویت خود قرارداد. حاصل این سیاست را ایرانیان با گوشت و پوست خود حس کرده‌اند. تا روزی که نادر زنده بود، روس‌ها جرئت تجاوز به ایران نداشتند و بر عهدی که صفویه در هنگام بازپس‌گیری گرجستان و موروثی کردن امارت گرجستان در خاندان بارگیریان بسته بودند استوار ماندند، اما وقتی ایران پسانادری درگیر زندیه و پس‌ازآن ایل قاجار شد، به یاد وصیت منتسب به پترکبیر افتادند، همان جمله معروف که سربازان روس باید پاهای خود در آب‌های گرم خلیج‌فارس فروکنند!

با کشته شدن آقا محمدخان قاجار، کشور به ید بی‌کفایت فتحعلی شاه افتاد، همو که وقتی سفیر کبیرش در هند به قتل رسید، در برابر هدایای گران‌بهایی که هندیان و کمپانی هند شرقی برای عذرخواهی فرستادند، گل ازگلش شکفت و گفت: اگر هرکدام رعایای ما این‌قدر ارزش‌دارند، اشکال ندارد، بازبکشند!

اما واقعیت‌های تاریخی فراتر از روایت‌ها و داستان‌های سرگرم‌کننده است، قاجار وقتی به قدرت رسید که اروپا در حال گسترش مراکز تحقیقاتی و علمی خود بود، روسیه نیز که دوره پطر یکم راه خود را به‌سوی مدرنیزه شدن آغاز کرده بود، شروع به تجهیز ارتشی قدرتمند برای مقابله با عثمانی و اروپایی‌ها کرد، ارتشی که ضرب سلاح‌های پیشرفته آن در جنگ اول ایران و روس، قرارداد گلستان را به ایران تحمیل کرد.

اما آیا ایران آن روز که خمار از تاریخ دراز در خواب خرگوشی به سر می‌برد، می‌توانست بهتر از این در برابر توپ‌های نقطه زن و تفنگ‌های ته پر روس مقاومت کند؟ وقتی کشور به دلیل جنگ‌ها و غارت‌های پی‌درپی دیگر توان جنگیدن و سکه‌ای برای استخدام سرباز نداشت، ایران راه‌های اصلی تجارت خود با اروپا را از دست‌داده و اقتصاد مبتنی بر کشاورزی نیز رو به اضمحلال بود.

سلاح‌های قدیمی به‌جامانده از صفویه هم یارای مقابله با تسلیحات مدرن روسیه نداشت پس ایران راهی برای برون‌رفت از بحران نداشت، با جوان‌مرگی عباس میرزا رویای‌ بازپس‌گیری قفقاز و سرزمین‌های ماورای ارس به یاس تبدیل شد تا جایی که آن روزها سیاست‌مداران قجر راهی برای خود جز اتحاد با انگلیس یا فرانسه متصور نشدند. درواقع علت اصلی در غلتیدن ایران به دام بریتانیای کبیر در قرن هجدهم را باید هراس از خرس روسی دانست، همان‌ها که در یک‌چشم به هم زدن، تبریز را اشغال می‌کردند، مشهد را به توپ می‌بستند و دریای مازندران را ملک تلق خود می دانستند. با از دست رفتن گرجستان ایران تنها راه ارتباطی خود با اروپا از طریق دریای سیاه را نیز از دست داد و به علت نداشتن نیروی دریایی، قدرتش در خلیج‌فارس و دریای عمان هم رو به افول نهاد.

در اقتصاد جهانی نیز تا پیش از کشف نفت، ایران پیشاصنعتی، چیزی برای عرضه نداشت، توانایی صنعتی برای توپ‌ریزی و ارتقای فناوری‌های نظامی برایش مهیا نبود و اساسا پولی هم در بساط حکومت برای خرید سلاح‌های پیشرفته و تجهیز ارتش یافت نمی‌شد. در این میان با بیدار شدن خرس سیبری، پرشیا خود را اسیر چنگال‌های قدرتمند دید که به اقتضای حرص و ولع نورسیده بودنش در قطار قدرت‌های جهانی، طعمه‌ای بهتر از همسایه جنوبی نمی‌یافت.

روسیه تزاری تا واپسین لحظه‌های سوراخ‌سوراخ شدن آخرین امپراتورش دست از آزار اذیت برنداشت و تنها به یمن درگیری‌های داخلی بین آن‌ها بود که ایران توانست برای چند سال نفس راحت بکشد، اما سیر سریع تحولات در ایران که مشروطه را به محاق برد و سلطنت رضاخانی را جایگزین قاجارها کرد و سیاست‌های چماقی او، توانست زیربنای فکری شروع جریان‌های مارکسیستی را در مخالفت با استبداد رضاخانی فراهم کند. با شروع جنگ جهانی دوم و اشتباه استراتژیک ایران در امیدواری به پیروزی‌های ناسیونال سوسیالیست‌های نازی، روس‌ها این بار در لباس سرخ به ایران بازگشتند و قصه اشغال ایران را همراه با انگلیسی‌های جبهه متفقین کلید زدند.

سیاست‌های اتحاد جماهیر شوروی در دهه چهل میلادی در برابر ایران، دوباره تمامیت ارضی کشور را به خطر افکند، اشغال در آذربایجان و کمک به برآمدن فرقه پیشه‌وری در کنار تحریک کردها برای پیروی از شیوه تجزیه‌طلبان دولت خود خوانده آذربایجان را البته می‌توان ادامه سیاست‌های نادرست کمونیست‌ها در حمایت مقطعی از میرزا کوچک خان جنگلی برای تشکیل جمهوری سرخ گیلان در اوایل قرن بیستم دانست که بعدها نیز ادامه پیدا کرد.

همین فشار همسایه بزرگ شمالی در قرن جدید خورشیدی بار دیگر ایرانیان بدبین به انگلیس را وارد سودای جدیدی کرد که در آن نیروی تازه برآمده در آن‌سوی آتلانتیک را عاملی برای ایجاد توازن بین ایران و شوروی بدانند. ایالات‌متحده آمریکا که فاتح اصلی جنگ دوم جهانی نیز بود، با روی گشوده از این موضع استقبال کرد و دوباره ایران صحنه رقابت قدرت‌های جهانی شد، این بار به‌جای بریتانیا، آمریکا!

بازی روسیه با ایران را باید در دو بعد منطقه‌ای و بین‌المللی بررسی کرد، ایران برای روسیه حکم مهره‌ای ارزشمند را دارد، جایی که نه می‌تواند آن را رها کند و نه قدرت کنترل یا ضمیمه کردن آن را داشته باشد، ازنظر این کشور، ایران مکمل هارت لند روسیه است، جایی که می‌تواند کریدور شمال- جنوب را به نفع او ایجاد کند، از طریق آب‌وخاک آن، مسیر سریع‌تری برای انتقال کالا و تجارت با اقتصادهای نوظهور خاورمیانه و شمال آفریقا به دست بیاورد و بتواند در همکاری با ایران، برتری نسبی خود بازار نفت را حفظ کند. از سوی دیگر این کشور می‌تواند در پیوند امنیتی- نظامی با ایران، خیال راحتی از مرزهای جنوبی خود داشته باشد.

اما روسیه خود را برادر بزرگی برای ایران می‌داند، برادری که خانه‌ای خوش جا و خوش‌مسیر دارد، درحالی‌که روسیه در شمال به یخ‌هایی متصل است که در صورت گرم شدن بیشتر کره زمین می‌توانند بخشی از خاکش را ببلعند، همسایه جنوبی همانند او غنی از نفت و گاز است، گازی که یکی از اهرم‌های اصلی روسیه برای فشار بر اروپا و اوکراین محسوب می‌شود.

پس این برادر خوب باید همیشه در کنار روسیه باشد، برادرانه رفتار کند و روسیه را در بزنگاه‌های مهم تنها نگذارد و مهم‌تر از همه در خانه خود را تا آخر باز نکند، ایران برخلاف روسیه از تسلیحات اتمی برخوردار نیست و البته در دکترین نظامی او این سلاح جایی ندارد، برعکس نیاز جدی برای حفاظت از مرزهای هوایی خود دارد، پس می‌تواند سیستم ضد موشکی اس 300 داشته باشد اما برای گرفتن آن، تنها می‌تواند روی برادر بزرگ خود خوانده حساب کند، پس چند سالی باید صبر کند و از اینکه کرملین نمونه پیشرفته‌تر آن را در اختیار ترکیه قرار می‌دهد ناراحت نباشد.

هرچند ایران در سیاست‌های منطقه‌ای خود تلاش کرده به هیچ کشوری وابسته نباشد و پس از انقلاب اسلامی از سیاست نه شرقی و نه غربی تبعیت کند، اما تحولات نظم جهانی باعث شده تا برخی دوباره به فکر استفاده از تقابل‌های روسیه با غرب بیفتند.

ابرقدرتی روسیه درصحنه نظامی و موقعیت جغرافیایی و طبیعی این کشور در کنار فرهنگ درون‌گرای روسی، باعث شده علی‌رغم چرخش این کشور به سمت غرب در دوره یلستین به بازنگری همه‌جانبه این کشور در سیاست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی آن بیانجامد.

ولادیمیر پوتین افسر سابق ک.گ.ب که بعد یلستین به قدرت رسید از همان ابتدا با کنار زدن رقبای بالقوه خود همچون ژنرال لبد وضعیتی را پدید آورد که در عالم واقع تبدیل به رهبر مادام‌العمر روسیه شود، با دور زدن قانون اساسی و بازی پوتین، مدودوف، خود را شخصیتی ایدئال تمامیت‌خواهی روس‌ها نشان داد و حالا دوباره دنیا شاهد نعره‌های دوباره خرس سیبری در عالم سیاست و اقتصاد است.

اما روس‌ها که شطرنج‌بازان قهاری نیز هستند، در صفحه قدرت، کشورها و انسان‌ها برایشان چیز جز مهره‌های بازی نیستند، هرکجا لازم باشد آن‌ها را فدا می‌کند تا بازی دهند، اصولا نظریه شطرنج در روابط قدرت از شوروی سابق در برابر نظریه بازی‌ها از ایالت متحده شکل گرفت و تا امروز ادامه دارد.

در این میان ایران نیز مهره مهمی برای او محسوب می‌شود، روسیه سال‌هاست توانست با لطایف‌الحیل از ارزش این مهره بهره بگیرد، درزمانی پس از فروپاشی شوروی، دانشمندان و شرکت‌های اتمی آن کشور حاضر بودند برای غذا و کمی پول، همه‌چیز را بفروشند، با قرارداد نیروگاه بوشهر جانی تازه گرفتند و وقتی ایران خود را در موضعی نیافت که گاز اروپا را تامین کند، شریک تحمیلی انرژی اروپا شد.

اما همین روسیه به‌جز یکی دو مورد، به همه قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل در مورد برنامه اتمی ایران و تحریم‌های این کشور، رای مثبت یا ممتنع داد، در تمام مذاکرات نقش پلیس خوب را بازی کرد و درزمانی که تحریم‌ها سخت می‌شد، در قالب یار و یاور برای مدتی ظاهر می‌شد اما هیچ‌گاه فشار جدی به‌طرف آمریکایی خود وارد نمی‌کرد.

نباید از یاد برد، هیچ کشوری در طول تاریخ، سیاست‌های اصلی خود را کنار نگذاشته و نمی‌گذارد، نگاه کنید به چین، دخالت نظامی یا تلاش برای نفوذ فرهنگی، هیچ‌گاه در سیاست این کشور جایی نداشته و تقریبا می‌توان مطمئن بود چین فارغ از نوع حکومت آن، هیچ‌وقت تا زمانی که روابط تجاری‌اش به خطر نیفتد، جایی را اشغال نخواهد کرد، همان‌طور که می‌توان اطمینان داد روسیه در حوزه نفوذ خود، همیشه گزینه فشار نظامی را به‌عنوان راه‌حل برتر در نظر دارد.

چنانچه همه کشورها دنیا نسبت به پایبندی ایران به تعهدات مالی و بین‌المللی خود در شرایط صلح و دفاع همه‌جانبه او از خود در برابر تهدید و زبان زور، خیالشان راحت باشد، پس چرا کسانی پیدا می‌شوند که مانند برخی انگلوفیل ها یا وستفیل ها (دوست داران غرب) گمان می‌کنند روسیه تغییر کرده است؟

وقتی این کشور نتوانست حکومت اوکراین را با خود همراه کند، مستهظهر به نیروی نظامی قدرتمند خود، با بر هم زدن نظم جهانی و نادیده گرفتن همه قواعد بین‌المللی برای اولین بار پس از جنگ جهانی دوم، مرزهای پذیرفته‌شده را برهم زد و کریمه را به خاک خود ضمیمه کرد!

این همان روسیه است که هنوز در نظر مردمانش، استالین محبوب‌ترین فرد است و پوتین برای آن‌ها نزدیک‌ترین شخصیت به اوست، رییس‌جمهور روسیه که فعلا برای او هیچ جانشینی حداقل تا 10 سال دیگر وجود ندارد، بر اساس همان روش، منتها با ژست‌های انسان دوستانه و مقتدرانه عمل می‌کند و هرازگاهی که مخالفانش به‌نوعی سر به نیست می‌شوند، خم به ابروی خود نمی‌آورد، اسرائیل را شریک راهبردی خود می‌داند و تنها وقتی وارد جنگ سوریه شد که دید ایران و محور مقاومت، جانانه در مقابل داعش ایستاده‌اند پس در سودای آب‌های مدیترانه خود را وارد زمین‌بازی سوریه کرد، زمینی که برای او حکم یک منحرف‌کننده نقش او در کریمه را نیز دارد.

اما کسانی که فکر می‌کنند روسیه در سطح استراتژیک می‌تواند شریک خوبی برای ایران باشد، بهتر است تاریخ را مطالعه کنند و بدانند در طول تاریخ این کشور تنها شریک خود بوده و اصولا وقتی با کشوری مانند ایران از بنیان، رقابتی راهبردی در بازار و حوزه نفوذ با روسیه دارد، نمی‌توان در درازمدت به او اعتماد کرد، زیرا منافع مقطعی ممکن برای مدتی کوتاه این دو را سوار یک کشتی کند، اما به‌محض اینکه روزنه‌ای پدیدار شود، دوباره به همان خصلت پیشین خود بازمی‌گردند.

ایران نباید از یاد ببرد که در طول جنگ تحمیلی، شوروی سابق چه بی‌سروصدا به حمایت تسلیحاتی حزب بعث که دست‌نشانده خود او بود، پرداخت و حالا اگر قرار است از شکاف شرقی- غربی استفاده کند، این امر بر برخی سیاستمدارانش مشتبه نشود که نگاه به شرق، اصولا می‌تواند به‌تنهایی برای او کارساز باشد، ایران نقطه توازن منطقه است، در هر حالتی برای ادامه حیات خود باید بتواند بر مرز باریک تعادل بین قدرت‌های خارجی و منطقه‌ای حرکت کند و از در غلتیدن به هر دو سمت بپرهیزد.

دکترین نظامی ایران بر اصل دفاع طرح‌ریزی‌شده و با استراتژی تقابلی روسیه که تضعیف آمریکا را جزو اصول بنیادی خود می‌داند، تفاوت‌های جدی دارد. آمریکای قدرتمند یا چین ابرقدرت تا زمانی که در دنیا اروپای متحد روسیه کنترل‌شده وجود داشته باشند، هیچ‌کدام تهدیدی واقعی برای ایران نخواهند بود، فقط در صورت قرار گرفتن این کشور در کنار یکی از طرف‌های دعوا است که تهدید واقعی برای ایران به وجود می‌آید، پس بهتر است به‌جای فکر کردن به سرمایه‌گذاری 50 میلیارد دلاری روسیه در صنعت نفت ایران، به این فکر بود که چگونه منطقه را به حالت توازن بازگرداند، پای خارجی‌ها را ازآنجا برید و با همسایگانی که برای همیشه در کنار هم هستند، به درکی مشترک از امنیت و آینده مطلوب دست پیدا کرد.

برچسب‌ها

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

آخرین مطالب

  • یادداشت
  • گفتگو

پربازدیدترین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس