• يكشنبه 30 ارديبهشت 1403
  • الأحد 12 ذو القعدة 1445
  • Sunday 19 May 2024
اجتماعی

شاخص اعتماد در سراشیبی

   19 خرداد 1398  1874
کیاست - مهدی برزین - پیشترها در بازار، همان بازارهایی که احتمالا آقایانی چون میرمحمدصادقی یا دوستان در قید حیات موتلفه در خاطرشان هست، بیشتر بازاریان حرفشان حرف بود، وقتی چانه زدن هایشان تمام می شود دیگر در معامله غش نداشتند یا به اصطلاح آن قلت نمی آوردند، با یک تلفن، صدها تن کالا را صادر یا وارد می کردند، بر پایه اعتماد پخش می کردند، حالا نه به این شدت اما سرشان می رفت، حرفشان نمی رفت.

همان بازارها که زمان مبازرات انقلاب اسلامی مردم ایران، پناه انقلابیون بودند، سهم امام را به نجف و قم نزد علمای طرفدار نهضت می فرستادند و اگر کسی در زندان بود، هوای خانواده اش را داشتند، همه اینها در زمانی نه چندان جزو شاخصه های بازار در ایران بود، در دیگر فعالیت های اقتصادی هم اینگونه مسایل کم نبود، نوع روابط برخی کارفرمایان با کارگران و پرسنل خود در بخش های خصوصی هنوز هم زبانزد است. اما همه این خاطرات و گفته های پدرانی که شاید خودشان نیز در برهه ای یا قسمتی از فعالیت های اقتصادی شان، روابط مالی مستقیم یا غیر مستقیمی با همکاران یا عموم مردم داشته اند، فضایی اتوپیا مانند را روایت می کنند که انگار همه در دایره اعتماد یکدیگر قرار داشتند و اگر کسی ره به خطا می رفت، زود از دایره پرگار خارج می شد.

امروز اما دیگر کسی از آن روزها نشانی نمی یابد، کارمندانی هستند که هر ماه باید بر خود بکوبند که چه غلطی کرده اند و ضامن شده اند، فعالان اقتصادی هستند که زونکن چک های برگشتی شان از صورت حساب های دریافتی شان به قاعده دو کف دست، پر وپیمان تر است.

به زندان ها در بخش جرایم مالی که سر بزنی، آمارها، هوش از سر می پرانند، زندانیان چک، ضمانت یا کسانی که پرونده خیانت در امانت دارند، جنس خریده اند و پولش را نداده اند! در کل کلکسیونی از بازندگان پول و سرمایه که بسیاری شان چوب اعتماد کردن هایشان را خورده اند، با همدیگر همبند و همراه هستند.

اما چرا؟ آیا شاخص های اعتماد عمومی کاهش پیدا کرده و یا همه اینها پیشتر هم بوده اما امروز این اطلاع رسانی از طریق مدیا های مختلف است که باعث چنین گمانی گشته؛ وگرنه هنوز بازار پر از کسانی هست که حرفشان امضا وقولشان سند است.

مع الاسف همانند بسیاری دیگر از مشکلات اقتصادی که در مرحله گذر از چالش و ورود به بحران هستند، امروز شاخص اعتماد در بازار به شدت کاهش یافته، بدون معرف های معتبر و امضای آنها، چک هیچ تازه کاری قبول و کالایی از انباری ترخیص نمی شود.

نگاهی گذرا به میزان و نوع مبادلات ایرانیان با همتایان همسایه شان نیز انگار دچار همان موریانه ای شده که به جان بازارهای داخلی افتاده است، همسایگان عرب و غیر عرب دیگر کمتر به تاجران جوان و کم سابقه اعتماد دارند و تنها با همتایان قدیمی خود کار می کنند، آن هم نه در مقیاس های پیشین اما بالاخره آنقدری هست که بتوان گفت در دل خاکسترها، مختصر شرری هست هنوز!

شاید بتوان در مورد کاهش شاخص اعتماد دربازار با جامعه شناسان به گفتگو نشست تا مجموعه ای از عوامل جامعه شناختی همچون تغییر نسل، ورود بازیگران جدید به بازار، مهاجرت ها و عدم انتقال تجربه ها یا بیشینه شدن تغییرات سیاسی- اجتماعی و فرهنگی در بازه های کوتاه زمانی را در برابر شما بگسترانند، می شود هم با متخصصان امنیتی، کارآگاهان و کارشناسان جرایم مالی وارد گفت و شنود شد تا برایتان از تغییرات فاحش در نحوه کلاهبرداری، روش مقبله با آن و شگردهای روز فیشینگ، خالی کردن حساب های از طریق فضای مجازی یا انواع فریبکاری های عاطفی منجر به بزه های مالی داد سخن دهند، راه حل ارایه دهند و احتیاط را شرط عقل بخوانند.

بله تمام اینها را می توان گفت و شنید اما وقتی به بطن جامعه مراجعه می کنید بر خلاف تصور اولیه که کلاه برداران را انسان هایی عجیب و غریب و هیولاهای گرگ صفت می پندارید، با انسان هایی مواجه خواهید شد که شاخ و دم یا دندان های درنده ندارند، همان کسانی که ممکن است حکم بازداشتشان در دست شما باشد و با از بین بردن سرمایه تان در بازار، خانه خرابتان کرده باشند، در خانه خود، گریزان از احوالات بیرونی، دلشان برای خنده کودکشان می تپد، جانشان برای همسران در می رود و وقتی به دیدار پدرو مادر خود می روند، پشیمان هستند که چرا نتوانسته اند، پاسخگوی مهر و محبت آنها باشند، اما دیگر کاری از دستشان برنمی آید!

امروز در جامعه، دستگاه قضایی با مجرمان مالی یا مالباختگانی سر و کار دارد که فاقد هر گونه سابقه کیفری هستند و یا فعالیت های اقتصادی در کارنامه زندگی شان جز دریافت فیش حقوقی اداره شان نشانی نیست، مجرمان و شاکیانی که هر کدام در موقعیت مناسب، اصلا به خیال کلاه برداری نمی افتند و یا سودای ورود به بازارهای مالی را پیدا نمی کنند.

اقتصاد کشور با وضعیتی پارادوکسیکال مواجه شده که بازیکن فوتبال و پزشکش، برج ساز می شوند و مجری معروف تلویزیونی اش کاسب کار پروژه های عمرانی خوانده می شود، چند سالی است که گویا هیچ کس در جای خود نیست، بیزینسمن های جدید گویا چیزی از روابط بازار نمی دانند، فکر می کنند با یک دکمه می توانند خاطره بدعهدی خود را از حافظه مشتریانشان پاک کنند و اگر امروز در اداره یک مغازه کامپیوتری و نصب ویندوز توانسته اند هارد دیسک یک دوست پرنفوذ را فرمت کنند، فردا خواهند توانست *برنده-بازنده-بلیط چهارشنبه خوشبختی# راه بیندازند و علنا کاری کنند که یک مرجع تقلید مهم آن را قمار بداند و بدتر از همه اینکه سازنده و راه انداز و جا انداز آن هم نداند که کارش مصداق قمار است!

اگر جامعه ایرانی در درون خود با بحران های اجتماعی و سر رسید شدن صورت حساب های اخلاقی در برابر زاده شدگان دهه های هفتاد و هشتاد مواجه شده و سوداگری جای مرام های انسانی را قرار گرفته باید یقه چه کسی را گرفت؟ اگر قرار است چرخ های توسعه اینگونه اقشار ضعیف را زیر بگیرند و و سرمایه داری لجام گسیخته و بدون قاعده، جای همه انگاره های نان حلال خوری را بگیرد، چه کسی پاسخگوی نسل های آینده خواهد بود؟ آیا می شود گفت که همه هم رنگ جماعت شدند و یا می توان بهره های بانکی که توسط قریب به اتفاق علما، ربا خوانده شده را توجیه کرد!

وقتی به عمق جامعه وارد شوید خواهید دید که تمنای بیشتر و بیشتر خواهی چنان گریبان روح و روان مردمان را گرفته و آنها را تبدیل به عروسک های کوکی کرده که تنها می خواهند هماهنگ با سبک زندگی من درآوردی تبلیغ شده از سوی رسانه های داخلی یا آن سوی آبی به خوشبختی لحظه ای دست پیدا کنند و در این راه چنان فردیت جزیره ای خود را ارجحیت می دهند که پیوستگی جامعه از یادشان می رود، همین مردمان در حالت منفردشان اگر پای صحبتشان بنشینی، دل ناگران از فردا و نالان از وضعیت جامعه، سخن از سقوط ارزش ها می گویند اما وقتی پای عمل برسد، از هر ده نفرشان یکی هم شاید خود را پایبند به ارزش های مورد نظر پیدا نکنید!

اینگونه است که از فاصله نزدیکتر و با عینک واقع بینی، خواهید دید در جایی که هر کس نقشی به جز آن چه استعداد و توانایی اوست را پذیرفته، آنومی یا پریشانی، جای ثبات و پایداری را گرفته، بازیگران در جای نادرست قرار دارند و ماحصل آن عوض شدن جای بازار با روابط شخصی، اقتصاد با سوداگری و تولید با واسطه گری است.

در بیرون از مرزها نیز گویا وضعیتی بهتر از داخل نمی توان پیدا کرد، کشورهایی که روزی به ثبات اقتصادی و داشتن پرنسیب های خاصشان شهره بودند امروز خود را در چنبره تفکراتی می بینند که در قالب راستگرایی افراطی، گریزان از فردیت مثبت و جمع گرایی همه کس پذیر، به نمادهایی از بی ثباتی در تصمیم گیری تبدیل شده اند و باعث می شود مخاطب بیرونی مانند همان دیالوگ معروف فیلم رنجر تنها، به این نتیجه برسد که دنیا دیوانه شده است.

اگر کسی نپذیرد که چالش بی اعتمادی در حال تبدیل به بحران تحلیل رفتن سرمایه های اجتماعی و خدشه دار شدن اعتماد عمومی شده، باید دست او را گرفت و در سربزنگاه هایی چون سیل و یا زلزله او را به میان امدادخواهان بود و دید که چگونه بازیابی این اعتماد سخت و پر زحمت شده و اگر از پذیرفتن این تغییر سطح در تبدیل چالش به بحران، اهمال کند، با فردایی ناگوارتر دست به گریبان خواهد شد.

برای کاهش سطح این تهدید و متوقف کردن روند رو به تزاید آن، تصمیم سازان جامعه، بهتر است تا دیر نشده به بازنگری در تصمیم های خود بپردازند، چرخ های توسعه را نه در مسیر له کردن دهک های پایین جامعه که در راه توانمند کردن آنها به حرکت درآورند، در خصوصی سازی ها اهلیت را مد نظر داشته باشند و از حرکت های آنی و خلق الساعه دست بردارند، هر کسی را به جای خود بنشانند و با نام جوانگرایی به سرمایه فکری و نمادین چوب حراج نزنند. تصمیم گیران بهتر است پیش از آن که زمان بر آنان بگذرد، خود را با سرعت تغییرات هماهنگ کنند و بازار را به بازار و فرهنگ را به فرهنگ بسپارند.                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                     

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

آخرین مطالب

  • یادداشت
  • گفتگو

خبر خوان

پربازدیدترین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس