درحسرت خوشبختي!

من در يك خانواده فقير زندگي مي كردم دو برادر و سه خواهر بوديم و وضعيت مالي خوبي نداشتيم پدرم يك كارگر ساده بود كه او هم به دليل فشار و سختي كار بيمار شد وفوت كرد و ما مانديم و اوضاع نابسامان زندگي مادرم هم به علت كهولت سن و بيماري از كار افتاده بود.

من هم براي اينكه باري از دوش خانواده برداشته باشم و از فقر و نداري نجات پيدا كنم با اولين خواستگاري كه آمد تن به ازدواج دادم ، ناراضي نبودم چون خودم هم مي خواستم از اين وضع خلاصي پيدا كنم و ديگر طعم زندگي واقعي را بچشم اما چه طعمي چند وقت بعد تازه فهميدم كه از چاله بيرون آمده و خود را به درون چاهي انداختم كه ديگر راه برگشت نداشتم... نه تنها همسرم طبق آن چيزي كه وانمود مي كرد وضع مالي خوبي نداشت تازه فهميدم كه اعتياد هم دارد و اين موضوع بيشتر مرا آزار مي داد اما با هر مشقتي كه بود حدود 3 سال با او زندگي كردم.

دست بزن نداشت اخلاقش هم بد نبود ولي رفتارهايش مرا آزار مي داد همان سال اول زندگي صاحب يك فرزند پسر شدم. آمدن فرزند هم هيچ تغييري در زندگي ما ايجاد نكرد، همسرم به دليل اعتيادي كه داشت مرتب دوستانش را به منزل مي آورد و دور هم مواد مصرف مي كردند و مرا هم مجبور مي كرد تا وسايل موردنيازشان را فراهم كنم.

در همين رفت و آمدها بود كه ناصر يكي ازدوستان همسرم كه از نظرمالي وضعيت مناسبي داشت و هروقت به خانه ما مي آمد برايمان غذا هم مي خريد دور از چشم همسرم به من پيشنهاد داد تا از همسرم جدا شوم و به عقد او در بيايم. او گفت، كه از من خوشش آمده و اگر به عقدش در بيايم بهترين زندگي را برايم فراهم مي كند. مي گفت: تو جواني و زيبا و حيف است كه همسر اين مرد معتاد و فقير و بي چيز باشي و زندگيت را با او تباه مي كني!

من هم كه در يك خانواده فقير بزرگ شده و زندگي مي كردم به اميد رسيدن به زندگي رويايي و پراز آرامش از پيشنهادش استقبال كردم تا اينكه بعد از مدتي كه از دست و دل بازي او خوشم آمده بود و ديگر رفتارهاي همسرم را نمي توانستم تحمل كنم پسر دو ساله ام را گذاشتم و از همسرم جدا شدم و به عقد ناصر در آمدم اما چيزي از ازدواج ما نگذشت كه رفتار ناصر زمين تا آسمان فرق كرد و رفتار هاي بسيار نا مناسبي با من داشت و مدام مرا با رفتار هايش آزار مي داد و به بهانه هاي واهي مرتب مرا به باد كتك مي گرفت.

هر طور بود رفتارهاي بد او را به خاطر اشتباهي كه مرتكب شده بودم تحمل كرده و پنج سال با او زندگي كردم اما امروز او مرا به كاري وادار كرد كه ديگر تحمل اين زندگي نكبت بار برايم سخت بود و نمي توانستم ادامه دهم اين مرد كثيف و حيوان صفت قصد سوءاستفاده از من را داشت و مي خواست از من به عنوان ابزار رسيدن به اميال پليد و شيطاني خودش استفاده كند به همين خاطر از خانه فرار كردم و به اينجا امده م تا شما مر از شر اين ادم نامرد نجات دهيد.

من ديگر در خانه همسرم امنيت جاني ندارم و مي خواهم از او جدا شوم تا از اين وضعيت نامناسب رهايي پيدا كنم. حاضرم به همان وضعيت درد ناك زندگي خودم برگردم و با فقر و نداري شوهرم زندگي كنم ولي از شر اين همه رفتارهاي زشت و ناپسند همسر دومم خلاصي پيدا كنم... اي كاش به خاطر حسرت خوشبختي واهي زندگي ساده و راحت خودم را تباه نمي كردم. اي كاش جواني ام را فداي فرار از فقر و نداري نمي كردم و اي كاش به آنچه داشتم قانع بودم و ...

اعتياد بلايي كه خانمان برانداز است

معاون اجتماعي فرماندهي انتظامي استان اصفهان عنوان داشت: اعتيادي يكي از آسيب هايي است كه متاسفانه نه تنها دامن خود فرد را مي گيرد بلكه زندگي همسر و فرزند و حتي اطرافيان وي را نيز تباه و نابود مي كند.

وي افزود: در اين ماجرا اگر همسر اول اين زن پي به اشتباه خود برده و با ترك اعتيادش مي توانست زن و فرزند و در واقع بنيان خانواده خود را حفظ كند اين همه اتفاقات ناگوار گريبانگير خود، همسرش و فرزندش را نمي گرفت و زندگي خوش و خرمي را دنبال مي كردند.

اين مقام انتظامي عنوان داشت: بعضي از افراد همچون اين خانم جوان زماني كه با مشكلي مواجه مي شوند فكر مي كنند بزرگترين مشكل را دارند و مي خواهند از ان فرار كنند و به دليل نداشتن مهارت حل مسئله چه بسا در دام مسایل پيچيده تري گرفتار مي شوند.

سرهنگ كريمي با بيان اينكه آگاهي از مهارت هاي زندگي و حل مساله مي توانند گامي موثر براي جلوگيري از به وجود آمدن چنين مشكلاتي باشند گفت: انتخاب همسر آينده همواره به عنوان يكي از مهمترين و حياتي ترين تصميمات زندگي هر انساني است بنابر اين توصيه ما به دختران و بانوان جوان اين است كه با آگاهي و كسب مهارت هاي لازم اقدام به اين كار كنند زيرا كه يك انتخاب اشتباه مي تواند عواقب سنگيني به دنبال آورده و يك عمر پشيماني برايشان به همراه داشته باشد.