شیرین هوشنگی: چندی پیش سفری داشتم به شهر تاریخی یزد،این سرزمین خشک در کناره ی کویر ایران. شهری که به لحاظ قدمت و پیشینه و دارا بودن بیشترین بافت تاریخی همواره زبانزد و مورد توجه گردشگران داخلی و خارجی بوده است. برای افرادی همچون ما که خود در شهری تاریخی مانند اصفهان زندگی می کنیم و با حال و هوای آثار و ابنیه این شهر آشنا هستیم، ناخودآگاه در بدو ورود به مکانی که همان ویژگی ها را داراست حس مقایسه ای پدید می آید و تمام تلاش خود را به این موضوع معطوف می کنیم که شهر کهن مان را گل سر سبد کنیم.ولی آنچه که من در پی این مقایسه و رقابت به آن رسیدم تنها گله مندی به همراه داشت!
مقایسه ای در پیشینه ی تاریخی شهر اصفهان و یزد
شهر يزد، شهر خشت و گل، شهری که بوی خاک باران خورده اش از ياد هيچ گردشگری خارج نمی شود. منطقه ای با قدمت بين 8 تا 12 هزار سال. گنبدها و بادگيرهايش، يادآور تلاش مردمي است که با سختي طبيعت، جنگيدند تا پايه گذار تمدني عظيم در دل کويرهاي ايران باشند. قنات هاي طولاني اين شهر، سخت کوشي مردماني را به ياد مي آورد که با خشکسالي هاي مختلف و کمبود آب مبارزه کرده و کشاورزي را در اين منطقه رونق دادند.
منطقه يزد يكى از سرزمينهاى باستانى اقوام ايرانى و داراى ميراثى درخشان از فرهنگ و تمدن كهن و ادوار مختلف است. مورخين يونانى شهر كهن و باستانى يزد را «ايستاتيس» خواندهاند كه احتمالاً بعد از ويرانى آن شهر «كثه» پديد آمده است.«كثه» هسته اوليه شهر فعلى يزد و مركز حكومتى و اقتصادى منطقه يزد در قرون اسلامى بوده است. در طى قرون متمادى آبادىهاى كوچك و بزرگ متعددى در اين سرزمين پديد آمده و از ميان رفته است. آنچه اينك سرفراز از ميان ريگهاى روان و از رخدادهاى مخرب تاريخى برجا مانده يادگارهايى گويا از سرنوشت تاريخى اين سرزمين و نشانگر فرهنگ و تمدن پربار است. گرچه قدمت آبادى نشينى و تمدن در اين سرزمين از هزاره سوم پيش از ميلاد فراتر مىرود ولى نخستين كانونهاى تمدن كاريزى در آغاز اين هزاره در جلگههاى يزد تكوين يافته است. منابع مكتوب پيدايش يزد را به عهد پيشداديان نسبت دادهاند.
در گذشته ای نه چندان دور بافت تاریخی یزد پذیرای گردشگران بسیاری بود. و همین امر سبب شد تا سازمان های متولی با مرمت و احیاء بافت تاریخی شهر و استفاده از خانه های قدیمی برای جذب گردشگران، بیشتر از همتايان تاريخي خود يعني اصفهان به لحاظ ايجاد زير ساخت های مناسب گردشگری فاصله بگیرد.
از لحاظ پیشینه ی تاریخی اصفهان، شکی نیست که همه ی خوانندگان گرامی از آن آگاهی دارند و در بستر این شهر آثار و بقایای دوران شکوهمندی آن را می توان به راحتی دید و به آن بالید. اما اگر کمی با چشم باز به اطراف خود نگاهی کنید متوجه می شوید که بافت تاریخی و کهن شهر در جنگ با معماری مدرن در حال عقب نشینی است و هر روز چهره ی تازه ای از آن را باید دید!متأسفانه در سال های اخیر بافت هاي تاريخي در آتش ساخت و ساز بي رويه می سوزند و از بين می روند. استان اصفهان هم در كنار ساير استانهاي مهم تاريخي ايران در اين مهلكه قرار دارد و اين بافت با تخريب خانههاي تاريخي و كوچههاي قديمي هر روز كوچك و كوچك تر ميشود.
چرا یزد چنان و اصفهان چنین؟!
هنگامیکه وارد شهر یزد می شوید در همان بدو ورود با تابلویی که بافت تاریخی شهر را نشان می دهد می توان به راحتی این محیط را یافت و غرق در زیبایی آن شد. با توجه به دقت نظری که در نگهداری و باز زنده سازی این بافت صورت گرفته است هر گردشگری برای لحظه ای هم که شده خود را در گذشته و در لابلای تاریخ این سامان حس می کند.
استفاده ی مفید از آب انبارها،خانه های تاریخی و تغییر کاربری هوشمندانه بسیاری از بناها برای جذب بیشتر گردشگر شیوه ای مفید از سوی سازمان های مرتبط شهر یزد است که بطور حتم در نگهداری از بناهای تاریخی اثرگذار خواهد بود. چیزی که در اصفهان امروز به سختی می توان دید و باید تنها به چند گذر تاریخی و سنگ فرش کردن کوچه پس کوچه های شهر بسنده کرد!
با اینکه متأسفانه در سال های اخیر تعرض به حریم تاریخی یزد و نابودی بسیاری از خانه های قدیمی این شهر با اهداف تجاری و به طور مثال توسعه بقعه امامزاده جعفر در دستور کار قرار گرفته است.ولی سازمانهای مردم نهاد و میراث فرهنگی سعی دارند تا با برنامه ریزی های دقیق و کارشناسانه به حفظ بافت تاریخی شهر یزد کمک کنند.
اما شهری همچون اصفهان با داشتن سابقه ای طولانی در پایتخت بودن در ادوار مختلف تاریخی و حجم بالای آثار و ابنیه از گذشتگان چرا باید گردشگرانش به چند اثر آن هم در یک بخش از شهر بسنده کنند و از دیدن سایر آثار صرف نظر شود؟! و چرا باید بر اساس گفته های سازمان حفظ و احیای بافت های تاریخی كشور، اصفهان به عنوان شناخته شده ترین شهر تاریخی كشور در جهان، بیشترین میزان تخریب بافت های تاریخی كشور را به خود اختصاص داده و روند تخریب همچنان در این شهر تاریخی ادامه داشته باشد؟!
سازمان شهرداری و میراث فرهنگی اصفهان دو نهادی هستند که باید برای نگهداری و باز زنده سازی بافت تاریخی شهر اصفهان همسو و در کنار یکدیگر تلاش کنند. ولی متأسفانه همواره شاهد اختلاف نظر میان آنها بوده ایم و همین امر سبب شده تا در شیوه ی نگهداری و حفاظت از بافت تاریخی این شهر که همچون قالیچه ای تار و پودش در هم تنیده،اهمال کاریها و نادیده گرفتن ضوابط و قوانین به فراوانی دیده شود. و هر چه دوستداران میراث فرهنگی شکوه و شکایت می کنند هیچ سودی در بر ندارد و هر روز بخشی دیگر از این بافت کهن را از دست می دهیم.
بی توجهی و ناهماهنگی سازمان ها تا به کی؟!
هر بار که امید می رود نهادهای مربوطه قدمی استوار و هماهنگ با یکدیگر در راستای صیانت از آثار و ابنیه تاریخی این شهر بر دارند، با اقدامی بدون پیش بینی و غیر کارشناسانه گوشه ای دیگر از آن زیر و رو می شود و تنها بهانه ی آن آزادسازی مناطق مجاور بافت تاریخی و طرح های نوسازی است که از سوی کارشناسان قابل قبول نیست!
اقداماتی که شهرداری اصفهان انجام می دهد هیچگاه از سوی میراث فرهنگی به درستی پی گرفته نشد و هر بار سکوت این سازمان در بدترین شرایط بافت تاریخی شهر، تعجب همگان را به خود معطوف کرده است. سالهاست که مدیریت سازمان میراث فرهنگی سبب شده تا شهرموزه اصفهان تکهتکه شود؛ عبور مترو از خیابان چهارباغ، تخریب بافت تاریخی پشت مسجدجامع، تخریب خانههای تاریخی واقع در خیابان ابنسینا، احداث مجموعهای بهنام میدان امام علی، احداث خیابان حکیم و سایر پروژههای عمرانی که سبب شده تا از اصفهان بهعنوان یک شهر تاریخی چیز چندانی برای عرضهکردن وجود نداشته باشد. و این بار ماجرای احداث خیابان آقا نورالله نجفی در فاصله 50 متری میدان نقشجهان شوق پیاده رو کردن حریم میدان را که سال ها همه در انتظارش بودند، بر باد داد! و این بار هم همچنان میراث فرهنگی بدون اقدامات مؤثر در این زمینه به انتظارات و خواسته های دوستداران میراث فرهنگی اصفهان بی پاسخ مانده است.
و در پایان اینکه، بافت تاريخي شهری مانند اصفهان در كنار آثار باستاني فراواني كه دارد به يك موزه شبيه است. وجود صنايع دستي، آثار باستاني و بافت تاريخي شهر اصفهان مهمترين جاذبههايي است كه هر گردشگر را روانه استان اصفهان ميكند. اكنون اگر قرار باشد آثار مهم تاريخي اين استان مانند مسجد جامع عتيق، ميدان نقش جهان و... و حریم اطراف آن در معرض خطر تخريب قرار بگيرند و بافت تاريخي آن نيز جای خود را به ساختمانهای جديد بدهد، دیگر از نصف جهان چیزی باقی نخواهد ماند که به آن بیالیم!