با وجود دگرگوني در ساختار خانواده ونقشهاي خانوادگي، بيترديد خانواده همچنان يكي از اركان و نهادهاي اصلي جامعه بهشماره ميرود، اهميت خانواده از اين روست كه نه تنها محيط مناسبي براي همسران بهشمار ميآيد بلكه وظيفه جامعه پذيري و تربيت نسلهاي آينده را نيز بر عهده دارد.
خانواده امروزي، دچار آسيبهايي نظير؛ طلاق، اختلافات زناشويي، خودكشي، فرار كودكان، خشونتهاي خانوادگي و همسر كشي شدهاست.
در اين ميان همسركشي يا خشونت خونين در حوزه خصوصي، پديدهاي است كهروابط سالم خانوادگي را، كه براي بقاء و تحكيم خانواده لازم و ضروري است، متزلزلساخته و آنها را از بين ميبرد. هنگامي كه مرد يا زني، همسر و شريك زندگي خود را بهقتل مي رساند، نه تنها افكار عمومي جريحه دار ميشود، بلكه حساسيت خاصي نيز، درجامعه برانگيخته ميشود.
به نظر ميرسد كه دليل اين حساسيت آن است كه انسان هموارهخانه را امنترين مكان ميشناسد. از اين رو، هنگامي كه پديدهاي همچون همسركشي درخانواده اتفاق ميافتد، جامعه دچار تشنج ميشود.
اشكال و انواع متفاوتي از خشونتخانوادگي وجود دارد كه دامنه گسترده آن، از نزاع بين خواهران و برادران تا به قتلرسيدن والدين توسط يكديگر، فرزندان توسط والدين و والدين توسط فرزندان، كشيدهميشود.
به نظر ميرسد كه در بين انواع و اقساممختلف خشونت خانوادگي، همسر كشي داراي اثرات مخربتري بر نهاد خانواده است وتأثيرات منفي آن برروي افراد و اعضاي خانواده بيش از آن چيزي است كه به ذهن هرفردي، خطور ميكند.
اما سئوال اساسي اين است که: با وجوداهميتي كه خانواده و بويژه نقشي كه در جامعه پذيري و تربيت نسلهاي آينده دارد، چهعلل و عواملي سبب بروز همسركشي در اين حوزه ميشود؟
نتايج اين تحقيق نشان ميدهد كه متغير خيانت به عنوان مهمترين متغيير است كهبر روي پديده همسركشي تأثير ميگذارد و در واقع اين متغير از سوي زنان به عنوان قتلاعلام شد. هر چند كه ديگر افراد فساد اخلاقي شوهر (روابط جنسي نامشروع) را به عنوانقتل اعلام كردند. بنابراين چنانچه بخواهيم بر اساس اولويت تأثير، متغيرها را اولويتبندي كنيم، متغير تنوع طلبي زنان داراي بيشترين تأثير است. از ديگر متغيرهاي مهمتأثير گذار بر روي پديده همسركشي ميتوان به انحراف اخلاقي مردان، بيكاري مردان واعتياد اشاره كرد.
خشونت خانگي واقعيتي آزار دهنده و غير قابل انکار در دنياي امروز است . در جهاني که محيط خانه بايد پناهگاهي باشد که ساکنانش در آن بياسايند و خستگي ها و رنج هاي ناشي از دشواري هاي محيط بيرون از خانه را به فراموشي بسپارند، متاسفانه براي بسياري از مردم، خانه به جهنمي مي ماند که آتش دشمني، خشم و خشونت در آن هر لحظه شعله ور تر مي شود.
خشونت هاي خانگي مخصوص جامعه و يا طبقه خاصي نيست بلکه اکنون همه کشورهاي دنيا و طبقات اجتماعي مختلف با آن دست به گريبانند و تغيير و تحولات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي هر روزه بر ميزان آن افزوده است.
در تعريف خشونت خانگي مي توان گفت: خشونت خانگي خشونتي است که در محيط خصوصي خانواده به وقوع مي پيوندد و عموماً ميان افرادي رخ مي دهد که به سبب صميميت ارتباط خوني و يا قانوني به يکديگر پيوند خورده اند.
همچنين بر اساس تعريفي ديگر خشونت خانگي، مراقبت ساير اعضاي خانواده با بکارگيري زور و اعمال رفتارهايي است که از نظر جسمي، جنسي و رواني خشونت آميزهستند.
خشونت خانگي در ايران تا چند سال پيش به مفهوم پديده و آسيب اجتماعي اصلاً مد نظر نبوده است هر چند برخي از موارد حاد خشونت خانگي در مطبوعات انعکاس مي يافت اما به صورت معمول خشونت به مثابه رفتار ناهنجار فردي در نظر گرفته مي شد و اگر در مورد آن بحث و گفتگويي مي شد براي روشن کردن علل فردي رفتار خشن بود.
از چند سال قبل به اين طرف سرانجام اين پديده مورد توجه سازمانها و محافل علمي قرار گرفت و اقدامهايي در اين زمينه صورت گرفت که از جمله آنها مي توان به برگزاري سمينارها، سخنراني ها و حتي تشکيل گردهمايي هايي با هدف بررسي و مقابله با خشونتهاي خانگي اشاره کرد.
خشونت در خانه انواع و اقسام متعددي را شامل مي شود و به اعتبار نوع و يا شخص قابل تقسيم مي باشد. خشونت خانگي به اعتبار نوع خشونت شامل خشونت جسمي، رواني، جنسي، بهداشتي، مالي و... مي شود و به اعتبار شخص نيز خشونت خانگي ممکن است در يکي از اشکال همسر آزاري، کودک آزاري، فرزند کشي، همسر کشي، ضرب و جرح و يا قتل والدين و خشونت فرزندان نسبت به يکديگر ظهور و بروز کند.
ستوانيكم رسول آكوچكيان
كارشناس اداره برآورد اجتماعي و افکارسنجي معاونت اجتماعي ف.ا .ا .اصفهان