• پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403
  • الخميس 24 شوال 1445
  • Thursday 02 May 2024
فرهنگی

درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند / جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند

نوروز، بزرگ‌ترين جشن پارسيان؛ شاخه‌ها و برگ‌ها

   27 اسفند 1393  283

آذر کیوان - سخن را با گفتة خيام آغاز مي‌نماييم كه: «اما سببِ نهادنِ نوروز، آن بوده است كه چون بدانستند كه آفتاب را دو دور بُوَد؛ يكي آنكه هر سيصد و شصت و پنج روز و رُبعي از شبانه‌روز، به اول دقيقة حمل باز آيد؛

به همان وقت و روز كه رفته بود بدين دقيقه باز نتواند آمدن؛ چه هر سال از مدت همي كم شود و چون "جمشيد" آن روز را دريافت، نوروز نام نهاد و جشن آيين آورد و پس از آن، پادشاهان و ديگر مردمان، بدو اقتدا كردند و قصة آن چندان است كه چون "گيومرت" (كيومرث) اول، از ملوك عجم به پادشاهي بنشست، خواست كه ايام سال و ماه را نام نهد و تاريخ سازد تا مردمان آن را بدانند، بنگريست كه آن روز، بامداد، آفتاب به اول دقيقة حمل آمد، موبدان عجم را گِرد كرد و بفرمود كه تاريخ از اينجا آغاز كنند؛ موبدان جمع آمدند و تاريخ نهادند... .»

نيز، در باب آيين‌هاي نوروزي، در كتب مربوط و از آن جمله، "آثارالباقيه" چنين آمده است: «...چون سليمان انگشتري خويش را گم كرد، سلطنت از دست او بيرون رفت، ولي پس از چهل روز، بار ديگر انگشتر خود را بيافت و پادشاهي و فرماندهي بر او برگشت و مرغان بر دور اوگِرد آمدند؛ ايرانيان گفتند نوروز آمد؛ يعني روزي تازه بيامد و سليمان باد را امر كرد كه او را حمل كند و پرستويي در پيش روي او پيدا شد كه مي‌گفت: اي پادشاه! مرا آشيانه‌ايست كه چند تخم در آن است، از آن‌سوتر رو كه آشيان مرا در هم نشكني؛ پس سليمان راه خود را كج كرد و چون از تخت خود، كه بر باد حركت مي‌كرد، فرود آمد، پرستو با منقار خويش قدري آب آورد و بر روي سليمان پاشيد و يك ران ملخ نيز هديه آورد و از اينجاست كه مردم در نوروز به يكديگر آب مي‌پاشند و پيش‌كشي‌ها به نزد هم مي‌فرستند و علماء ايران مي‌گويند كه در اين روز، ساعتي است كه فرشته فيروز، ارواح را براي انشاء خلق مي‌رانَد و فرخنده‌ترين ساعات آن، ساعات آفتاب است... .» گروهي ديگر بر آن‌اند كه «جمشيد، زياد در شهرها گردش مي‌نمود و چون خواست به آذربايجان داخل شود، بر سريري از زر نشست و مردم به دوش خود، آن تخت را مي‌بُردند و چون پرتو آفتاب بر آن تخت بتابيد و مردم آن را ديدند، اين روز را جشن گرفتند. و در اين روز رسم است كه مردمان براي يكديگر هديه مي‌فرستند و سبب آن... اين است كه ني‌شِكَر در كشور ايران، روز نوروز يافت شد و پيش از اين كسي آن را نمي‌شناخت و نمي‌دانست كه چيست... ؟» البته روايات ديگري هم وجود دارد كه هر كدام البته به راهي رفته است؛ از جمله:

1- در اين روز بود كه جمشيد مقادير اشياء را استخراج كرد... .

2- در اين روز بود كه جمشيد به اشخاصي كه حاضر بودند امر نمود و به آنانكه غائب بودند نوشت كه گورستان‌هاي كهنه را خراب كنند و گورستان تازه‌اي نسازند و اين كار در ايرانيان باقي ماند و خداوند آن را پسنديد و پاداشي كه ايزد تعالي جمشيد را براي اين كار داد، اين بود كه رعاياي او را از پيري و بيماري و حسد و فناء و غم و مصائب ديگر حفظ نمود و هيچ جانوري در مدت پادشاهي جم نمرد... .

3- برخي از علماء ايران مي‌گويند سبب اينكه اين روز را نوروز مي‌نامند، اين است كه در ايّام تهمورث، صابئه آشكار شدند و چون جمشيد به پادشاهي رسيد، دين را تجديد كرد و اين كار، خيلي بزرگ به نظر آمد و آن روز را كه روز تازه‌اي بود، جمشيد جشن گرفت... .

4- برخي ديگر مي‌گويند كه در اين روز، خدا مشتري را بيافريد و فرخنده‌ترين ساعت‌هاي آن روز، ساعات مشتري است. زرتشتيان مي‌گويند كه در اين روز، زرتشت توفيق يافت كه با خداوند مناجات كند و كي‌خسرو بر هواء در اين روز عروج كرد و هم در اين روز براي ساكنان كرة زمين سعادت را قسمت مي‌كنند.

5- برخي ديگر مي‌گويند كه ابليس لعين، بركت را از مردم زائل كرده بود؛ به قسمي كه هر اندازه خوردني و آشاميدني تناول مي‌كردند، از طعام و شراب سير نمي‌شدند، و نيز باد را نمي‌گذاشت بِوَزَد كه تا سبب روييدن اشجار شود و نزديك شد كه دنيا نابود گردد؛ پس جم، به امر خداوند و راهنمايي او، به قصد منزل ابليس و پيروان او، به سوي جنوب شد و ديرگاهي در آنجا بمانْد تا اينكه غائله را برطرف نمود؛ آنگاه مردم از نو به حالت اعتدال و بركت و فراواني رسيدند و از بل رهايي يافتند و جم در اين هنگام به دنيا بازگشت و در چنين روزي مانند آفتاب طالع شد و نور از او مي‌تافت و مردم از طلوع دو آفتاب در يك روز شگفتي نمودند و در اين روز، هر چوبي كه خشك شده بود، سبز شد و مردم گفتند: روز نو؛ يعني روزي نوين و هر شخصي، از راه تبرك به اين روز، در طشتي جو كاشت، سپس اين رسم در ايرانيان پايدار ماند كه روز نوروز در كنار خانه، هفت صنف از غلات، بر هفت استوانه بكارند و از روييدن اين غلات، به خوبي و بدي زراعت و حاصل ساليانه حدس بزنند.

و بالأخره:

زِ جای مهی برتر آوَرْد پای
چه مایه بدو گوهر اندر نِشاخت
ز هامون به گردون برافراشتی
نشسته برو شاه فرمانروا
شگفتی فرومانده از بخت اوي
مر آن روز را،روز نو خواندند
برآسوده از رنج تن دل زِ كین
می و جام و رامشگران خواستند
به ما مانْد از آن خسروان یادگار

 

همه کردنی‌ها چو آمد به جای
به فرِّ کیانی یکی تخت ساخت
که چون خواستی دیو برداشتی
چو خورشید تابان میان هوا
جهان انجمن شد بر آن تخت اوي
به جمشید بر گوهر افشاندند
سر سال نو هرمز فَرْوَدین
بزرگان به شادی بیاراستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار

اما از قواعد و رسوم، آنچه كه بسيار ارزشمند است برخورد پادشاهان با طبقات زيردست بوده؛ مثلاً «آئين ساسانيان در اين ايام چنين بود كه پادشاه به روز نوروز شروع مي‌كرد و مردم را اعلام مي‌نمود كه براي ايشان جلوس كرده كه به ايشان نيي كند و روز دوم را براي دهقانان، كه قدري مقامشان بالاتر از توده بود، جلوس مي‌نمود و خانواده‌ها نيز در اين قسمت داخل بودند و روز سوم را براي سپاهيان و بزرگان موبدان جلوس مي‌كرد و روز چهارم را براي اهل بيت و نزديكان و خاصان خود و در روز پنجم براي خانواده و خدم خود، و هركدام را آنچه مستحق رتبه و اكرام بودند، ايصال مي‌كرد (مي‌رسانْد) و آنچه مستوجب و سزاوار مبرت و اِنعام بودند، مي‌رسانْد و چون روز ششم مي‌شد (نوروز بزرگ)، از قضاء حقوق مردمان فارغ و آسوده شده بود و براي خود نوروز مي‌گرفت و جز اهل اُنس و اشخاصي كه سزاوار خلوت‌اند، كسي ديگر را نمي‌پذيرفت و در اين روز، آنچه را كه روزهاي گذشته براي ايشان هديه آورده بودند، امر به احضار مي‌كرد و آنچه مي‌خواست تفريق مي‌كرد و مي‌بخشيد و هرچه كه قابل خزانه و توديع بود نگه مي‌داشت.»

اما اگر بخواهيم امروزي‌تر به اين آيين فرخنده نگاه كنيم، آنگاه بايد بگوييم كه اين جشن فرخجسته، يكي از دو جشن بزرگ سال بوده است. منظور از اينكه گفيم دو جشن، اين است كه ايرانيان در اعصار كهن، سال را به دو فصل گرم و سرد تقسيم مي‌كردند و فصل گرم يا تابستان را، هَمَ و فصل سرد يا زمستان را زيمَ مي‌گفتند. آنگونه كه در ونديداد هم آمده است، در آغاز نزد ايرانيان، فصل سرما دَه ماه و فصل گرما دو ماه از سال را در بر مي‌گرفت، اما در گذر زمان شايد با تغيير شرايط اقليمي يا گسترش كشاورزي و گله‌داري، تابستان هفت‌ماه و زمستان پنج‌ماه را در بر مي‌گرفت، كه در آغازِ هر يك از دو فصل مزبور، جشني به نام جشن سال نو برپا مي‌شد: نخست، جشن آغاز فصل گرما و زماني كه گله را به چرا مي‌بُردند و سپس جشن فصل سرما و زماني كه گله‌ها را به آغل باز مي‌گردانيدند. داده‌هاي تاريخي گوياي آن است كه به روزگار ساسانيان، نوروز نه در آغاز فروردين كه همانند عيدهاي مسلمانان، همراه با سال قمري در فصل‌هاي مختلف برگزار مي‌شد؛ بدان سان كه در سال يازدهم هجرت، كه مبدأ تاريخ يزدگردي و مقارن جلوس يزدگرد است، نوروز در شانزدهم ژوئن؛ يعني در اول تابستان برگزار شد و از آن تاريخ به بعد، هر چهارسال، يك روز عقب‌تر كشيده شد تا در سال 392 هجري، به اول برج حمل و در 467 هجري، در بيست و سوم حوت؛ يعني هفده‌روز مانده به پايان زمستان برگزار شد و اين زماني بود كه جلال‌الدين ملكشاه سلجوقي (485- 465)، تقويم جديد جلالي را بنا نهاد و نوروز از آن پس در اول بهار، كه هنگامِ نجومي تحويل آفتاب به برج حمل است، قرار يافت. بدين‌سان كه هر چهارسال يك‌بار را 366 روز محاسبه مي‌كردند و پس از تكرار اين كار، هر 28 سال، به جاي آنكه سال چهارم را 366 روز حساب نمايند، در سال پنجم يعني آغاز سال سي و سوم اين كار را انجام دادند و از آن تاريخ، سال خورشيدي 365 روز 5 ساعت و 48 دقيقه و 46 ثانيه محاسبه مي‌شود.

باري آنچه اهميت دارد، اقسام جشن‌ها و شادي‌هايي است كه در گذشته بر پاي مي‌داشتند و امروز ديگر اثري از آنها نيست يا اگر هست كاملاً تغيير يافته و به گونه‌اي منحرف شده است.از آن جمله است: جشن‌هايي كه در روز هم‌نام با ماهش برگزار مي‌شده است، نوروز خُرد، نوروز بزرگ، تيرگان، مهرگان، پروردگان،برنشستن كوسه، بهمنجنه،جشن سده، سپندارمذگان، نوشتن رقعه‌هاي كژدم، گاهنبار و غيره، كه تفصيل آنها از حوصلة اين گفتار خارج است. در پايان اضافه مي‌نمايم كه بخش‌هاي نقل شده از كتب ادبي مرتبط (آثارالباقيه، التفهيم و نوروزنامه)، بدون كم‌ترين تغيير در زبان، و از جهت كمال شيوايي و رسايي آنها بوده است.

توضيح اين نكته لازم است كه از ميان آيين‌هاي يادشده و احتمالاً آيين‌هاي بسيار ديگر، تنها همين نوروز بر جاي مانده كه هنوز هم در ايران، در اوقات اين جشن، خانه مي‌آرايند؛ همه جا را پاك مي‌كنند؛ رخت نو مي‌پوشند؛ بوي خوش بخور مي‌دهند؛ گل و شيريني و شربت مي‌نهند؛ نيايش مي‌كنند و نماز مي‌گزارند؛ در خوانچه‌اي هفت چيز كه نامشان با واج "س" شروع مي‌شود؛ چون سيم و سيب و سنجد و غيره مي‌گذارند. اين عدد هفت كه از قديم مقدس بوده، به "هفت امشاسپندان" و يا بزرگ‌ترين فرشتگانِ "مَزدَيَسْنا" اشاره دارد. بي‌ترديد اين رسوم كه از روزگاران كهن به‌يادگار مانده، اساساً براي اين بوده است كه فروهرهاي مقدس و نامداران و درگذشتگان خانواده كه از آسمان مي‌آمده، چند روزي به رسم سركشي و بازديد در روي زمين مي‌گذرانده‌اند تا از خانه و زندگاني بستگان و از دينداري و پرهيزگاري و داد و دهش بازماندگان خشنود گشته و از درگاه خداوند براي آنها خوشي و تندرستي بخواهند.

 

نوروز بر همگان فرخجسته و خنشان باشد!

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

پربازدیدترین اخبار

آخرین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس