شده است تا به حال انتخاب اشتباهی داشته باشی و برای رهایی از پس لرزه هایش فقط شانه بالا بیندازی؟
شده است رفتاری به رنجت آورد و چاره ای جز بی تفاوتی نداشته باشی؟
بی تفاوتی؟
بی شک تجربه اش کرده ای، زمانی که همه ی راههایی که به ذهنت خطور می کرده رفته باشی و کارد به استخوانت رسیده باشد. آن وقت است که بدترین راه حل، بهترین می شود. بی اعتنا، بی تفاوت، سرتکان دادن با چشم های بسته، شانه بالا انداختن و در نهایت بسنده کردن به یک آه.
تمام احساس و مهربانیت را در طبق اخلاص گذاشته ای و...
قوانین را به شایستگی رعایت کرده ای و...
پوستر و انیمیشن و تراکت برای بالا رفتن یک پله انسانیت پخش کرده ای و...
و احساس می کنی که همه حباب روی آب بوده است. دنبال یک سپر می گردی. به در و دیوار ذهنت می کوبی و در نهایت برای رهایی از اضطراب و افسردگی می شوی یک آدم بی تفاوت که احساساتش را توی صندوقچه می گذارد و حبس می کند.
می گویند توی زندگی های مشترکی که در دوره های متوالی گرفتار تشنج می شود این موضوع رخنه می کند. همان زمان هایی که به هر دری می زنی بسته است و ذهنت خسته از درگیری. پس...
روانشناسان می گویند دشمن عشق و زندگی و بعد نسبتش می دهند به عوامل فردی نظیرانگیزهها، قابلیتهای فردی، عزت نفس، علاقهمندی، احساس اعتماد، احساس اثرگذاری، احساس کارایی و...
بعضی ها اسمش را می گذارند اعتراض پنهان و بعضی دیگر عدم احساس و علاقه.
اما چرا بیتفاوتی؟
مگرنه این است که یک زندگی با علاقه و احساس شکل می گیرد؟
مگر نه این است که همه احساس تعلق خاطر به سرزمین مادرییشان دارند؟
مگرنه این است که نوع دوستی و توجه به هم نوع در نهاد ما ریشه دوانده؟
مگرنه این است که کسی از بی نظم و قانونی بدش نمی آید؟
پس چرا نسبت به همه این موضوعات و مهم تر از آن زندگی مان بی تفاوت می شویم وحتی گاه به یک طلاق عاطفی تن می دهیم؟
وقتی تاثیر و نتیجه ای در رفتار نمی بینی؟
وقتی دنبال یک عکس العمل رایج در مقابل استرس می گردی؟
وقتی توی پرونده های ذهنت درماندگی آموخته شده را پیدا می کنی؟
شعر نیما را یادت هست؟
آی آدمها که برساحل نشسته شاد و خندانید!
یک نفردرآب دارد میسپارد جان
یک نفردارد که دست و پای دائم میزند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که میدانید
شب تاریک است می دانم. شهر در هیاهو نفس نفس می زند. همه سر در گریبانند.
اما
آسمان می درخشد. با ستاره هایش. با ماهش و روزنه های امیدش. امید به دوست داشتن و دوست داشته شدن. امید به دیدن و دیده شدن. امید به توجه و علاقه. امید به رهایی از بی تفاوتی و شانه بالا انداختن... .