متأسفانه این داستان مربوط به امروز نیست. بلکه دیروز هم در دوران پر فراز و نشیب مدرسه و دانشگاه اشخاصی پر تلاش بوده اند، که در مقابل چشمان متعجب و البته راستگوی شما تمام ره صد ساله تان را در یک لحظه تنها با کمی تملق و چاپلوسی پیموده اند! اینجاست که نتیجه می گیرید تاریخچه ی این واژه آشنا در فرهنگ و زبان ما بسیار دیرینه است و باید از خودمان هم بگذریم و باز هم بیشتر به گذشته برگردیم.
زمانی که پادشاهان در اوج جلال و جبروت خود به زیر دستان و مردمانشان زور می گفتند و تشنه ی مدح و ستایش آنها بودند. و تملق و تمجید از این ظالمان، تا حدی می توانست امنیت را برای مردم به ارمغان آورد و به نوعی حاکمان را از تجاوز و تعدی بیشتر باز می داشت. بنابراین مردم بر خلاف میل باطنی شان برای تأمین امنیت مالی و جانی خود به تمجید و چاپلوسی پادشاهان و خوانین می پرداختند.
در کتاب ها و اشعار ادبی هم اگر اندکی جستجو کنید، می بینید شاعران و نویسندگان آثار گرانقدر خود را که بسیاری از آنها در قالب مدح و ثناست تحفه ای ناچیز می دانند که به صاحبان قدرت پیشکش کرده اند!
اگر این حکایت ها را مربوط به گذشته بدانیم بحث اصلی این است که چرا در دوره ی حاضر نیز این تملق گویی ها ادامه دارد و همچنان آن را در لایه لایه های جامعه می بینیم؟! نکند خدای ناکرده این صفت ناپسند که از هر فردی در اطرافمان می پرسیم سری به نشانه ی نفی آن تکان می دهد، در جامعه ی ما نهادینه شده است؟!شاید صعود و ترقی افراد متملق و چاپلوس و پیشرفت امور آنان به نحو بهتر، دلیل نهادینه شدن فرهنگ تملق گویی و چاپلوسی باشد. این صفت در جامعه زمانی شکل می گیرد که منزلت و نقش ها آنگونه که شایسته افراد است، توزیع نشود و راه دستیابی به امکانات تنها در اختیار گروهی خاص قرار بگیرد و در یک کلام شایسته سالاری به معنای واقعی وجود نداشته باشد.
اگر کمی در خرده نظام های جامعه نگاهی کنید متوجه می شوید معمولا افراد با لیاقت،کاردان و متخصص کارشان را به نحو احسن انجام می دهند، سستی و کاستی را روا نمی دارند و با مدیران و رؤسای خود نیز هیچ گونه تعارف و رو در بایستی ندارند. نه تملق و تمجید کسی را می گویند ونه سخنان نابجا و ناحق رؤسا و مدیران را تحمل می کنند.ولی متأسفانه در همین حال می بینید که جامعه ی ما کمتر افراد شایسته، دقیق و رک گو را تحمل می کند. در خانواده و مدرسه و دانشگاه و محیط کار افراد دورو و تملق گو جایگاه والاتر وشایسته تری را اشغال می کنند و افراد رک گو و منتقد در حاشیه قرار می گیرند و طرد می شوند. بعد هم به راحتی این موضوع را میان خود مطرح می کنیم که در فرهنگ ما به دلیل تعارفات و احترام ایرانی- شرقی جایز نیست رک گو باشیم و باید کمی هم طرف مقابل را مورد الطاف کریمانه ی خود قرار دهیم!
البته این پدیده نکوهیده را می توان از هسته ی خانواده و سرآغاز رشد شخصیتی فرد نیز بررسی کرد. یعنی اینکه تربیت صحیح خانواده و بارور نکردن تخم حسادت در فرزندان و چرب زبانی می تواند روابط اجتماعی سالمی را برای فرد در آینده رقم بزند.
از سوی دیگر اگر مدح شوندگان یا همان هایی که دوستدار تملق و چاپلوسی هستند کمی واقع بین و انتقاد پذیر باشند، می توانند راه را بر اینگونه افراد ببندند و تفکر انتقادی و سازنده را جایگزین آن کنند که لازمه ی پیشرفت و ترقی در هر جامعه ای است. زندگی شهری امروز ایجاب می کند که افراد بطور عقلانی و منطقی با یکدیگر کنش متقابل داشته باشند اما تملق و چاپلوسی این مسیر تعامل را محدود و مسدود می سازد.و مانع پیشرفت سالم و نوآوری در هر مجموعه و گروهی می شود، چرا که افراد شایسته و صاحب صلاحیت جایی برای ارائه خدمات خویش پیدا نمی کنند و انگیزه ی لازم برای ادامه ی فعالیت را نیز از دست می دهند.
نگارنده در پایان امیدوار است با تدوین برنامه های فرهنگی و اجرای صحیح آن از سوی مسئولین مربوطه، بتوان فرهنگ مهرورزی، دوستی، راستی، خدمت صادقانه و ... را جایگزین برخی ناهنجاری ها و رفتارهای ناپسند در جامعه نمود.