کیاست – زهرا الماس - در سراسر تاریخ حیات بشر، جان و مال انسانها همواره دستخوش حوادث طبیعی و سوانح پیشبینی نشده و گهگاه هولناک و مرگبار بوده است و ایران به لحاظ موقعیت جغرافیایی در زمره کشورهای بلاخیز دنیا قرار گرفته و براساس گزارشهای منتشر شده از سوی سازمان ملل متحد، ایران به دلیل وقوع حداقل 31 حادثه طبیعی، غیرطبیعی و انسان ساخت در ردیف 10 کشور نخست بلاخیز دنیا قرار دارد.
علیرغم تلاشهای صورت گرفته در بسیاری از کشورها برای کاهش خطرپذیری و آثار منفی بحرانها، آسیبها و هزینههای بسیاری از بحرانها در حال افزایش است. نداشتن آمادگی و نبود مقابله مناسب با بحرانهای طبیعی، خسارات سنگین و جبرانناپذیری به ملتها و داراییهای آنها وارد میکند. از اینرو، مدیریت بحرانهای طبیعی میتواند این هزینهها را کاهش دهد و جوامع مختلف را در برابر این بحرانها ایمن و مصون کند.
البته کیفیت نامطلوب طراحی، ساخت و کنترل ساختمانها و تاسیسات حیاتی، ساخت و ساز در مناطق خطرناک و وجود ساختارهای نامطلوب و فرسوده شهری در افزایش اثرات زیانبار سوانح طبیعی تاثیرگذار است. همچنین عدم آگاهی و آمادگی مردم و مسوولان نیز عامل مضاعفی در تشدید صدمات و تلفات سوانح محسوب میشود.
مدیریت بحران به ویژه در کشورهای در حال توسعه حائز اهمیت است و در بسیاری از موارد شکست مدیریت بحران ناشی از عدم بکارگیری دانش مدیریت بوده است. چرخه مدیریت بحران "پیشگیری، آمادگی، مقابله، بازسازی و بازتوانی" را شامل میشود. چرخهای که غفلت در هر کدام از بخشها میتواند ناهماهنگیهایی را در مراحل دیگر ایجاد کند؛ از آنجایی که هر سازمانی در طول حیات خود بارها با بحرانهای گوناگون روبهرو میشود، مدیران و تصمیم گیرندگان اصلی سازمانها باید تمهیداتی بیاندیشند تا سازمان خود را همواره آماده مقابله با بحرانهای احتمالی کنند.
در مدیریت بحران هر فرد مسوول که در جهت نیل به کنترل حوادث تلاش میکند از فرمانده حادثه گرفته تا سرپرست یک تیم عملیاتی دو نفره و بیشتر، هر کدام در رده خود مدیر هستند و باید اصول مدیریت را رعایت کنند و در کاهش اثرات حادثه اثرگذار بوده و بهعنوان مدیر انجام وظیفه کند.
بنابراین وقوع بحرانهای طبیعی و عدم برنامهریزی مناسب برای مقابله با خسارتها و پیامدهی ناشی از آن بحران، میتواند منجر به از دست رفتن منابع و دستاوردهایی شود که تحقق و بازگشت آنها سالیان زیادی طول میکشد. اگرچه سیاستگذاری اثربخش، فراهم آوردن امکانات و منابع لازم، صورتبندی پیشبینیهای مناسب، تهیه سناریوهای مناسب، مدیریت و عملیاتیسازی اقدامات برنامهریزی شده در مراحل پیش، حین و پس از وقوع بحران، در زمره وظایف اصلی دولتها، حکومتها و سازمانها است، اما شیوه انجام این وظایف در کشورهای گوناگون متفاوت است. در همین راستا با علیاکبر نیکو اقبال اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه تهران، افشین حیدرپور استاد دانشگاه علامه طباطبایی و کارشناس اقتصادی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی و فرهناز توفیقگر بلورین کارشناس علوم سیاسی میزگردی داشتهایم که در ادامه میخوانید؛
به اعتقاد شما آیا در کشورمان مدیریت بحران داریم؟
نیکو اقبال: مدیریت از پنج وظیفه مهم تشکیل شده که سادهترین تعریف آن برنامهریزی، سازماندهی، رهبری، هدایت، نظارت و کنترل است که در مدیریت بحران ایجاد هماهنگی، انسجام، نظارت و ارزیابی مستمر واحدهای سازمانی در راستای همافزایی سیاستهای جامع پیشگیری، کاهش اثرات و پیامدهای نامطلوب حوادث و سوانح غیرمترقبه، آمادگی و مقابله با حوادث، سوانح غیرمترقبه و انجام صحیح وظایف مربوط به بازسازی و بازتوانی مستندسازی و تجزیه و تحلیل اطلاعات مربوط به حوادث و اطلاعات مورد نیاز برای برنامهریزی و مدیریت حادثه باید مدنظر مدیران مسوول قرار بگیرد.
برنامهریزی و هماهنگی لازم جهت استفاده بهینه از ظرفیتهای واحدهای سازمانی به منظور پیشبینی و پیشگیری بحران اصل مهمی است زیرا مدیریت با برنامهریزی آغاز میگردد یعنی با آیندهنگری، پیشنگری کرده با تقویت نقاط ضعف و توجه بیشتر به نقاط قوت راه را برای عملکرد هر چه بهتر و قویتر در امر مدیریت بحران هموار کرد. باید تهدیدها و فرصتها را به خوبی شناخت و خود را برای مقابله با تهدیدها و استفاده از فرصتها آماده ساخت.
در کتاب "بزرگترین عصر مدیریت" تشویق کارها و فعالیتهای رشد و سازمان یافته در حیطه مدیریت مهم تلقی شده است، اما متاسفانه مدیریت ما ضعیف است زیرا مدیران به دلیل عدم اجرای اقدامات و انجام کارهای خطا مجازات نشدهاند و از اختیارات و مسوولیتهای تعهدآور خود بهنفع مردم و کشورمان استفاده نکردهاند. چنانچه در مملکتی کارهای اشتباه اعم از فساد مالی، اداری، کم کاری و غیره را چشمپوشی کنیم و با بها دادن آنها را به پاداش هم برسانیم مابقی افراد جامعه میگویند که چرا ما این اقدامها را نکنیم بنابراین بحران مدیریت رشد خواهد کرد.
حیدرپور: مدیریت بحران ارکانی دارد که برنامهریزی و رویکرد اجرا هماهنگ با هم جزء مهم در بحران است. شاید در موقعیت عملی مشاهده کردیم که بسیاری از افراد در جامعه صحبت میکنند که اگر نظام دانشگاهی تئوری پردازی و نظریهپردازی میشود امکان تحقق و اجرای آن بسیار اندک است.
برای نمونه هنگام مراجعه به ما میگویند شما که در رشته اقتصاد تحصیل کردهاید چرا علم اقتصاد را بهکار نمیگیرد در پاسخ به این افراد میگویم که برای اجرای روشهای عملی باید زمینهها و بسترها آماده باشد. در مبحث بحران هم این مساله حایز اهمیت است که در درجه نخست باید افراد مهارتهای لازم و کافی با بحران و مواجه با بحران را آموزش دیده باشند. برای مثال در شهر اصفهان با بحران خشکسالی روبهرو هستیم بنابراین نباید در زمانی که این موضوع مهم و حیاتی به اوج معضل میرسد ما چارهاندیشی کنیم بلکه قبل از هر پیش آمدی باید پیشبینیهای لازم را داشته باشیم.
در حال حاضر مساله فعلی سیل اخیر که در بسیاری از استانهای کشورمان رخ داده؛ عمده کارشناسان اقلیمشناسی معتقدند مبحث خشکسالی را پشت سر گذارده و وارد دوره ترسالی شدهایم، اما موضوع مهم این است که ما باید چنین سناریوی مواجه با بحران را داشته باشیم. برای نمونه آبهایی که در مناطق مختلف خوزستان از طریق بارانهای سیلآسا جمع شده به لحاظ موقعیت جغرافیایی، ژئوفیزیکی و عدم توان زیرساختها امکان جذب کامل و استفاده بهینه از آن وجود ندارد و باید آنها را به سایر استانها و نقاط مورد نیاز کشور هدایت کنند.
معتقدم برای مواجه با بحران نه تنها برنامهریزی و رویکرد اجرا از اهمیت شایانی برخوردار است بلکه هماهنگی و اطلاعرسانی نیز جایگاه ویژه خود را دارد. به عنوان نمونه حضور بسیج مردمی در بحرانها، دارای ارزش بالایی است اما در شرایط بحرانی باید تمام نهادها و سازمانها وظایف اصلی خود را بدانند و اینکه چگونه با این بحران روبهرو شوند.
توفیقگر: یکی از موضوعاتی که بیشتر شهرهای بزرگ جهان با آن دست به گریبان هستند، حوادث طبیعی است. با توجه به ماهیت غیرمترقبه بودن غالب حوادث طبیعی و لزوم اتخاذ سریع و صحیح تصمیمها و اجرای عملیات، مبانی نظری و بنیادی، دانشی را تحت عنوان مدیریت بحران به وجود آورده است. برای شناخت مدیریت بحران شهر و آسیب پذیری مناطق شهری در برابر بلایای طبیعی، بررسی عاملهای اصلی موثر در آسیب پذیری مدیریت بحران شهری نیاز است.
از جمله تهدیدهای بالقوّهای که همواره سلامتی و دارایی افراد جامعه را مورد هدف قرار داده، وقوع حوادث و بلایای طبیعی است. این امر، لزوم توجه ویژه انواع ساختارهای دولتی و حکومتی را به نحوه طراحی و پیادهسازی نظامهای مدیریت بحران نمایان میکند. فراگرد مدیریت بحران در ایران دارای نوسانات فراوانی بوده است و دستیابی به یک نظام مدیریت بحران اثربخش و اجرای موفق آن، همواره یکی از چالشهای موجود در این زمینه است.
کشور ایران اگر چه سابقه مقابله با بحرانهای بسیاری را داراست اما حرفه و مدیریت بحران سالهای آغازین خود را پشت سر میگذارد. اغلب بحرانهای مهم بیانگر این است که مجموعه مدیریت بحران و عوامل امدادرسانی وابسته به سازمانهای مختلف از کمترین ارتباط و هماهنگی لازم با یکدیگر برخوردارند.
شایسته سالاری و نقش آن را در مدیریت بحران چگونه ارزیابی میکنید؟
نیکو اقبال: مدیری که مولود شایسته سالاری است و بر این اساس به مقام برسد بدون شک نگاه ویژهای به منابع انسانی داشته، بهدرستی از آن استفاده و قدردانی میکند و برعکس مدیری که بر اساس هر عاملی غیر از شایستگی به آن سمت دست یابد قدر و منزلت نیروی انسانی را آنگونه که شایسته است نمیداند و با همان دیدگاهی که بر گزیده شد عمل خواهد کرد. اگر مدیران ما از سطح پایین به مقامات بالا ارتقا یابند شایسته سالاری معکوس میشود یعنی افراد فقط به دلیل وابستگی فامیلی و رفاقت به چنین جایگاهی رسیده و از هیچگونه هوش، ذکاوت و مدیریتی برخوردار نیست.
حیدرپور: این مبحث مساله مهمی است که شایسته سالاری برای ما امری واضح و بدیهی است که باید در تمام فعالیتها و گزینشها شایسته سالاری و شایسته گزینی باشد اما معتقدم با همین امکانات موجود و نیروهای توانمند به شرطی که از قبل پیشبینیهای لازم را کرده باشیم میتوانیم تمام بحرانها را پشت سر بگذاریم.
هم اکنون در شرایط فعلی بحرانهای اخیر کشورمان مساله صرف شایسته سالاری نیست که با آن مواجه هستیم بلکه موضوع مهم رعایت اصل تقسیم کارها و اینکه هر نهاد، سازمانی و حتی فردی به تبع آن نهادها بداند که وظایف آنها در مواجه با بحران چیست؟
در چنین موقعیتی یک نگاه نهادی میتواند برای این مساله و مواجه با بحران برای ما راهکارهایی داشته باشد و مسالهای فراتر از شایسته سالاری است زیرا در شایسته سالاری نگاه به فرد مهم تلقی میشود اما مجموعهای از افراد در قالب نهاد اقدامات اساسی را اجرایی میکنند. هم اکنون انتقادی که میتواند باشد این است که چرا نهادی که متولی مواجه با بحران است در شرایط خاص خود از آمادگیهای لازم برخوردار نیست! بنابراین در این وضعیت اشکال نهادی وجود دارد. لذا امری و مبحثی فراتر از شایسته سالاری است.
توفیقگر: اولین و اصلیترین مولفه توسعه در هر کشور انسان است نیروی انسانی سهم عمدهای در توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و … دارد، نیروی انسانی مهمترین زیر ساخت هر مجموعه یا سازمان و کشور است. یعنی انسان به عنوان عنصر اصلی ساختار و مدیریت است که میتواند توسعه را به ارمغان بیاورد و یا بهعنوان مانع بزرگ توسعه عمل کند بنابراین انسان توسعه یافته، جامعه توسعه یافته را به ارمغان میآورد.
در یک نظام کارآمد و اثربخش، نیروی انسانی بهعنوان مهمترین و اساسیترین عامل در میان تمام عوامل نظام اداری و سازمانی است. از طرفی امروزه عصر، عصر شایسته محوری و شایسته سالاری است. عصری که بهترین افراد که دارای تخصص، مهارت، لیاقت و شایستگی هستند باید به عنوان مدیران و کارکنان برای احراز مشاغل سازمانی انتخاب شوند و مسوولیتهای مهمی را بر عهده بگیرند. شایسته سالاری یک فلسفه و نگرش مدیریتی است که در آن منابع انسانی با توجه به تلاش و توانایی ذاتی شان در جایگاه خود در نظر گرفته میشوند تا در زمان حوداث غیرمترقبه هم بتوانند با بهرهمندی از تجارب و دانش خود بحران را مدیریت کنند.
احزاب و عدم تحقق شایسته سالاری در مدیریت بحران از چه جایگاهی برخوردار است؟
نیکو اقبالی: در کشور ما اختیارات در دست یکسری از نهادها و گروهها قرار دارد و با وجود قدرت از هیچ مسوولیتی برخوردار نیستند. اما در بحران و حوادث طبیعی، گاه عمق فاجعه آنقدر وسیع و مخرب است که دولت به تنهایی نمیتواند به همه امور در کوتاهترین زمان ممکن و تنها با تصمیمگیری یک طرفه رسیدگی کند که در چنین شرایطی حضور نهادهای برخاسته از دل مردم به شدت احساس میشود همچنین مباحث اجتماعی امروز به یکی از مهمترین دغدغههای همه جوامع از جمله ایران تبدیل شده است.
حیدرپور: مبحث احزاب که میگوید ما همانند دیگر کشورها پیشرفته نیستیم که مدیریت مواجه با بحرانی برعهده حزبی باشد و حزب مقابل با بیان نکاتی، انتقادهایی را هم میکند بنابراین این موضوع کاملا رد شده است اما در مقابل آن موضوع اقشار مطرح میشود و به هیچوجه صحبت از احزاب نیست زیرا هنگامی که حرف از بسیج مردمی است تمام اقشار جامعه (از ارتش، سپاه، بسیج تا بازاری) در صحنه حضور مییابند و به نحو مطلوب نقش جانانهای را ایفا میکنند لذا در شرایط بحرانهای کشورمان اقشار هستند که ایفای نقش کرده نه احزاب.
توفیقگر: معتقدم تمام احزاب و گروههای سیاسی در بحرانها باید به کمک دستگاهها و نهادهای مدنی و دستگاههای مرتبط با رفع بحرانهای داخلی بیایند. در شرایط بحرانی حزب و گروه سیاسی معنی ندارد بلکه حس همنوعی، انسان دوستانه و کمک به هموطنان بهعنوان مهمترین الگوی گروههای سیاسی در موقعیتهای بحرانی باید در اولویت اقدامات احزاب و گروههای سیاسی باشد. آنان میتوانند برای ایجاد همرایی در مورد وضعیت جاری و اتخاذ تدابیر جدی مبنی بر همکاری حکومت و احزاب موثر باشند. از همین رو هر اقدامی که به صورت عملی به یکپارچگی و اتحاد ملی بیانجامد به نفع ملت و دولت خواهد بود و قطعی است که در این میان احزاب و جریانهای سیاسی نقش موثری دارند.
گاهی به نقش گروههای مردم نهاد به عنوان یک تهدید نگاه شده است یا این که سطح مشارکت در همان سطوح اولیه و اسمی باقی مانده، حال آنکه در موضوع آموزش گروههای مردم نهاد موضوع سازماندهی اجتماعی باید جدی گرفته شود.
به نظر شما سازمان خصوصیسازی میتواند گامی در جهت شایسته سالاری و مدیریت بحران در شرایط بحرانی باشد؟
حیدرپور: مقولهای در علم اقتصاد به نام شکست بازار وجود دارد زمانی که بازار نمیتواند مسالهای را حل و فصل کند باید دولت برای حفظ تعادل بازار دخالت کند اما در مساله مواجه با بحران موضوعی که تصدیق و ترویج میکنیم حضور کارآمد دولت است زیرا بخش خصوصی در درجه نخست منافع خود را در نظر میگیرد و در بحرانها بیشتر از اینکه حرف از سرمایهگذاری باشد مبحث هزینهها مطرح است. بنابراین دولت باید دخالت کند و بخش عمومی هم سیاستگذاریهای لازم را لحاظ کرده تا بهترین کارایی را در مواجه با بحران داشته باشد. البته در این شرایط میتوانیم به سراغ نهادهای غیردولتی برویم اما در این مسیر مدیریت اصلی برعهده دولت است.
نیکو اقبالی: خصوصیسازی که در ایران انجام میشود به خصولتی سازی تبدیل شده است. اما تمام دستگاهها و شرکتها حتی بخشهای خصوصی فعال از یک مسوولیت مهم اجتماعی در شرایط بروز بحرانهای طبیعی برخوردارند و در راستای کاهش اثرات تخریب سوانح به مردم، موظفاند به کمک ستاد مدیریت بحران بشتابند.
توفیقگر: توجه به مدیریت ریسک بهعنوان یک دغدغه جدی در بخش خصوصی اهمیت فراوانی دارد، حال آنکه بخش خصوصی هیچ برنامهای برای عملیات اضطراری و مدیریت بحران ندارد. امروز در شرایط بحران هستیم و باید راه چارهای برای گذر از بحران با حداقل خسارت ممکن بیابیم، اما مدیریت بحران به معنای فراموش کردن و کنار گذاشتن استراتژی کلی و اهداف بلندمدت برنامههای توسعه نیست. تجربه سالهای داوطلبی و حضور در تیمهای کمکرسانی به مناطق آسیب دیده از بلایای طبیعی، به من آموخته که در هر بحرانی علیرغم سختی شرایط و تهدیدهای بالفعل و بالقوه، فرصتهایی نیز وجود دارد که دیدن و استفاده از آنها نیازمند بررسی دقیق و برنامهریزی و تخصیص منابع است.
کلام آخر:
نیکو اقبالی: هنوز هم کسانی که درس مدیریت میخوانند باید در نخستین روزهای آموزش خود، وظایف اصلی یک مدیر شامل برنامهریزی، سازماندهی، هدایت، رهبری و کنترل را به خاطر بسپارند و به بهانههای مختلف آنها را فهرست کنند. در اصل مدیریت هر فردی بنا بر تخصص، حرفه و تجربیات اندوخته باید در جایگاه اصلی و تخصصی خودش منتخب شود نه اینکه بدون شناخت و بهره اصول مدیریتی به مقامات بالاتری دست یابند. تا زمانی که افراد بنا بر آموختهها و تخصصهای حرفهای در جایگاههای خودشان مستقرر نشوند نه تنها بحران مدیریت بلکه شایستهسالاری هم به معنای واقعی اجرا نخواهد شد.
حیدرپور: بحران و بلایای طبیعی فقط مختص کشور ما نیست بلکه بسیاری از کشورها و مردم دنیا آنها را از نزدیک تجربه کردهاند اما موضوع مهم این است که در مواجه با هر بحرانی در کشور باید سناریوهایی را از قبل پیشبینی کنیم و برای هر کدام آنها راهکاریی را داشته باشیم که نقش نیروهای مختلف تحصیلکرده و متخصص و بهرهمندی از دانش آنها بسیار مهم تلقی میشود فقط نمیتوانیم بگویم که به نیروی غیرمتخصص کارگر نیازمندیم بلکه باید در قسمتهای گوناگون از افراد باتجربه و فعال با دانشهای اندوخته متفاوت استفاده کنیم.
برای نمونه مساله اطلاعرسانی امری ضروری تلقی میشود صرف اینکه تنها از رسانههای رسمی اخبار را پیگیری کنیم بسیار حائز اهمیت است اما مدیریت افکار عمومی و مدیریت اطلاع در فضای مجازی هم نکات مهمی دارد که باید مردم نکته مهم امنیت را به عنوان انگیزش تزریق کنند و معتقدم که جداگانه نیازمند تحلیل و بررسی است. بنابراین در شرایط بحرانی نهادهای متولی باید با برنامهریزی دقیق و کارآمد وظایف خود را به درستی و با شفافیت اجرایی کنند.
توفیقگر: مخاطرات طبیعی بلا نیستند بلکه نوع آمادگی ما در مقابله با آن باعث ایجاد بلا و بحران میشود. شدت و وسعت مخاطره و میزان آسیبپذیری انسان دو اصل مهمی است که در مدیریت بحران باید به آن توجه شود. در راستای پیشگیری از شدت وقوع حوادث باید ارزیابی شود که کدام مناطق شهرستان مستعد شدت و افزایش مخاطرات مانند سیل، آتش سوزی و غیره است و نسبت به آن برنامهریزی کرد.
اگرچه امکانات و تجهیزات پایه و اساس مقابله با بحرانهای طبیعی است اما نباید از استفاده از ظرفیتهای موجود غافل شد طوری که بتوان به درستی از امکانات و تجهیزات به موقع استفاده کرد. آنچه که لازمه استفاده از امکانات به نحو صحیح است هماهنگی میان دستگاههای اجرایی است که تجهیزات خود را در اختیار دیگر دستگاهها قرار دهند. همچنین در مناطق روستایی که کمبود امکانات و تجهیزات وجود دارد بیمه در مدیریت بحران نقش اساسی ایفا میکند و باید به آن توجه شود. بیمه اماکن مسکونی و تجاری اهمیت بسیاری دارد و باید در این زمینه اطمینان و اعتماد مردم نسبت به بیمهنامه فراهم شود که نیازمند فرهنگسازی است.