• جمعه 28 ارديبهشت 1403
  • الجمعة 10 ذو القعدة 1445
  • Friday 17 May 2024
اجتماعی

آقازاده از کجا آورده

   18 تیر 1397  760

کیاست - شهباز شریف - روزگاری آقازاده بودن معنای دیگری داشت، فرزندان ذکور بزرگان و عالمان در فحوای عموم تا زمانی که پدرشان در قید حیات بود، با این نام شناخته می‌شدند، افرادی بودند که پذیرش آن‌ها از سوی اجتماع به‌عنوان آقازاده تا زمانی بود که بر راه و رسم آقا پایدار باشند، وگرنه می‌شدند پسر نوح...!

بعد از انقلاب اسلامی مردم ایران، آقازاده بودن نتوانست خود را از ساحت سیاست دور کند. فرزندان بزرگان و مقامات در پایتخت یا شهرهای دیگر هرکدام به فراخور موقعیت پدرهایشان، مورد توجه و چاپلوسی کسانی قرار گرفتند که فکر می‌کردند از طریق پسر به پدر می‌رسند و حالا که دوستان دیروز، صاحبان موقعیت یا قدرت امروز هستند چه وقتی بهتر از امروز!

البته بسیاری از فرزندان مراجع یا کسانی که به ارزش های خود پایبند بودند از این قاعده برکنار ماندند، بهترین نمونه را می‌توان در مرحوم سید احمد خمینی دید که وظایف و شأن آقازاده بودن را تمام و کمال رعایت کرد یا دیگرانی که نام بردن از آن‌ها خارج از مجال این نوشتار است.

اما حالا این واژه دیگر قداست دیروز را از دست‌داده است، برخی از کسانی که نسبتی با مقامات یا اشخاص محترم نزد عموم داشته‌اند در سال‌های گشته و علی‌الخصوص از دهه هفتاد به بعد، لباس اعتماد و مردم‌داری را از تن به درآوردند و تبدیل به طبقه‌ای در اقتصاد و سیاست شدند که هیچ‌کس را یاری مقابله با آنان نیست.

طبقه آقازادگان که گاه از آن‌ها به‌عنوان ژن خوب نیز یاد می‌شود، همان‌ها هستند که به قول یکی از خودشان، در حال برداشتن سهمشان از سفره انقلاب می‌باشند، اینان با توسل به رابطه به‌جای ضابطه در هر عرصه‌ای ورود کرده‌اند.

گاهی از این رانت برای ورود در احزاب و جبهه‌های سیاسی استفاده می‌کنند که حاصلش سهم خواهی از فهرست‌های انتخاباتی است و گاه مدیریت شرکت‌های دولتی، عمومی و خصولتی را بر عهده می‌گیرند، در واردات اقلام پرکاربرد یا حساس و گران‌قیمت در بسیاری مواقع پای یک آقازاده در میان است. این فرزندان و وابستگان به مقامات، به هرجایی پایشان باز شود، به دلیل واهمه یا نفوذ پدران خود، معادلات معمول اداری یا بازار را به هم می‌ریزند و با زیر سووال بردن اصل شایسته‌سالاری، در صدر اموری می‌نشینند که تخصصی در آن ندارند.

اما آقازادگی در خلأ به وجود نمی‌آید، اگر درجایی مُّر قانون ملاک باشد، دیگر برای مجریان آن، فرزند کسی بودن معنا ندارد اما تصور تاریخی وجود دارد که می‌توان از طریق فرزند به پدر رسید و برای به دست آوردن دل یا توجه مقام بلندپایه، بهتر است هوای جگرگوشه‌های او را داشت تا مگر گرفتار خشم و غضب نشد یا شاید به نان و نوایی بیشتر از قِبَل آقازاده برسند.

این حس علاقه پنهان به قدرت و نزدیک شدن به آن، باعث می‌شود لشکری از شیفتگان و ثناگویان در پی ژن‌های خوب روان شوند و اگر حتی این آقازادگان در ابتدا قصدی برای داخل شدن در این بازی را نداشته باشند اما به‌واسطه محبت‌هایی که می‌بینند، شروع به جبران می‌کنند و حاصلش ورود در بازی سفارش پذیری و کارچاق‌کنی است که درنهایت به فربه‌شدن آقازاده ختم می‌شود.

در سال اخیر با گسترش شبکه‌های اجتماعی و انفجار اطلاعات، پنهان‌کاری تقریبا غیرممکن شده است و یکی مواردی که معمول در این شبکه‌ها جلب‌توجه می‌کند، اطلاعاتی است که از نقش این ژن‌های خوب، آمار محل تحصیل آن‌ها، مشاغلی که برعهده‌گرفته‌اند و حتی ریزنمرات و کارنامه‌های تحصیلی آنان است که نشان می‌دهد این دوستان، تا چه حد توانسته‌اند از موهبت‌هایی که به‌واسطه جایگاه نسبی خود در دسترشان بوده، استفاده کنند.

فیلم‌هایی از زندگی‌های اشرافی، لاک چری بازی، ویلا و اتومبیل‌های گران‌قیمت برخی آقازاده‌ها در کشور یا سفرهای خارجی آن‌ها، چنان باعث بدبینی بخش عظیمی از جامعه شده که دیگر باور نمی‌کنند کسی که نسبتی با مقامی دارد، از راه اثبات لیاقت خود به اینجا رسیده‌، بلکه گمان می‌کنند بی‌شک همان بحث ژن خوب و آقازادگی در میان بوده است. در غیر این صورت وقتی تحصیل‌کردگان و نوابغ این کشور بیکار یا در حال انجام کارهای غیر مرتبط با تخصص خود هستند، چگونه برخی از همین نزدیکان بیست‌وچندساله، ناگهان مدیر یک کارخانه بزرگ کشور یا معاون و مشاور وزیر و عضو چندین هیات‌ مدیره می‌شوند.

به‌راستی وقتی مردم مسلمان ایران انقلاب کردند، قصدشان سپردن امور به دست آقازاده‌ها بود یا نجات از اشرافیت موروثی؟ آن‌ها زمانی که بر فساد دستگاه‌های اداری شوریدند، به فکر برداشتن سهم خود از سفره انقلاب بودند؟

آیا وقت آن نرسیده تا شفافیت جایگزین تاریکی صورت‌های مالی و روابط اقتصادی این دسته از دوستان شود و از آن‌ها پرسید چگونه با حقوق حداکثر ده‌میلیونی، توانسته‌اند در نقاط خوب تهران، خانه‌های چندمیلیاردی بخرند؟ این دوستان که حتی محل خدمت سربازی آن‌ها نیز زیر کولر دفتر پدر یا دوستانشان می‌گذرد.

اما آیا می‌توان تنها آقازاده را در این وضعیت مقصر دانست و انتظار داشت با دوری گزیدن آن‌ها از دنیاطلبی، دیگر این پدیده وجود نداشته باشد؟ اصولا در جامعه‌ای که قانون در آن هنجار نباشد و هرکسی که مختصر موقعیتی داشته باشد به خود اجازه دهد که با امضا و نوشته‌ای، قانون را دور بزند و خودمصلحت بینی پیشه کند، آیا باید به دنبال مناعت طبع و درویشی این دوستان بود؟ برای مقایسه آقازادگی در سرزمین‌های خاورمیانه مانند ایران را با کشورهای مثل سوئد مقایسه کنید که فرزندان مقامات ارشد آن‌ها نیز نمی‌توانند از خدمت سربازی شانه خالی کنند و مقامات سابق آن بدون هیچ محافظ یا عده و عده‌ای گذران زندگی می‌کنند و ممکن است حتی برای پرداخت نکردن یک قبض جریمه به دادگاه فراخوانده شوند اما اینجا شخصی که پدرش یا همسرش زمانی وزیر یا وکیل بوده به لطف ارتباطات او با نهادهای مختلف یا دسترسی که به اطلاعات اقتصادی محرمانه دارد، از رانت‌های مختلف استفاده می‌کند و به‌راحتی با یک بالا و پایین شدن تعرفه، میلیاردها تومان ثروت را به جیب می‌زند و نام آن را تجارت می‌گذارد در حالی تنها مجوزی که شرکت او برای فعالیت تجاری داشته، خرید کود شیمیایی بوده و نه گوشی موبایل!

به‌طور حتم می‌توان در قضایای اخیر افزایش نرخ ارز و واردات کالا با ارز دولتی، ردپای کسانی را دید که از اطلاعات غیرمعمول یا پشتیبانی‌های خاص برخوردارند، کسانی که در تمام دولت‌ها با حاشیه امنی که احساس می‌کرده‌اند دست به ساختن سیستم‌های غیر شفاف تجارت خود زده‌اند، همان شرکت‌های تنها 26 روز قبل از اعلام نرخ جدید ارز، اساس‌نامه‌های خود را برای سازگاری با واردات موبایل و لپ‌تاپ تغییر داده‌اند.

بگذریم که هرازگاهی نام‌های برادران مقامات بلندپایه کشور در ارتباط با پرونده‌های عظیم فساد شنیده می‌شود و پس از مدتی از صدر اخبار بدون هیچ نشانه‌ای ناپدید می‌شوند، این‌ها به غیر ویلاها و اموال مصادره شده از سران رژیم پیشین است که هم‌اکنون در اختیار بعضی از دوستان قرار دارد و سال‌هاست که به نام اسلام و انقلاب از آن‌ها بهره برده‌اند اما آموزه‌های امام مستضعفین را از یاد برده‌اند که یک موی کوخ‌نشینان را به همه کاخ‌نشینان نمی‌دهند.

امروز دیگر زمان پناه بردن آقازاده‌ها در پشت دیوارهای احساسات و اعتماد مردم انقلابی گذشته است، اینان دفاعی برای خود و فرزندانشان که سوار پورشه‌های وارداتی می‌شوند و با وجود ممنوعیت حضور والدینشان در آمریکا، برای ادامه تحصیل راهی همین کشور می‌شوند، ندارند. همان فرزندانی که وقتی برگردند چندین پست مدیریتی خصوصی یا خصولتی در انتظار آن‌هاست.

نباید از خاطر برد که یکی از دلایل انقلاب اسلامی مردم ایران مقابله با همین ویژه خواری و نشاندن رابطه به‌جای ضابطه بوده است، آیا رانت‌خواران که کاری جز تضعیف سرمایه اجتماعی انقلاب ندارند، در برابر ناامیدی مردم پاسخی خواهند داشت؟ وقتی پدری فرزندش برای یک وام چند میلیون تومانی به هر دری می‌زند آیا از تقصیر آقازادگانی که وام‌های کلان گرفته و قصد پس دادن هم ندارند، می‌گذرند؟

پس دستگاه قضا و بخش‌های نظارتی دولت کجا هستند؟ آیا نمی‌شد پیش از حاد شدن اعتراضات مردمی، اسامی واردکنندگان با ارز دولتی و یا کسانی که از امتیاز ارز ارزان استفاده کرده‌اند را منتشر کرد؟ دولت نمی‌تواند اطلاعات مالی آن‌ها را منتشر کند؟ و آیا کم‌کم این‌سووال برای اکثریت ملت پیش نمی‌آید که چرا کسی به دادشان نمی‌رسد؟ همان مردمی که وقتی کشور مورد تجاوز نظامی بیگانگان قرار گرفت، بهترین ژن‌های خوب خود را تقدیم کردند تا انقلاب و اسلام حفظ شود، چگونه می‌توانند مشاهده کنند که عده معدودی به همه امکانات کشور دست‌درازی می‌کنند و حتی یک نفر آن‌ها به محکمه علنی فراخوانده نشده است.

امروز دیگر زمان مصلحت‌اندیشی‌ها گذشته است، آقازادگان نیز باید چو نان دیگر آحاد و اقشار این مردم باشند، وقتی قرار است در برابر تحریم‌ها و دشمنی‌ها بایستند و شرایط سخت را تحمل کنند، کسی انتظار ندارد تا آنان با گذرنامه‌هایی چندصدهزار دلاری که از برخی کشورهای ذره‌بینی گرفته‌اند برای تمدد اعصاب به سواحل هاوایی بروند یا به همراه وابسته محترمه در روسیه، حجاب اسلامی را کنار بگذارند.

قوه قضائیه و دولت به همراه نهاد نظارتی بهتر است یک‌بار دیگر قانون از کجا آورده‌ای را از دل بایگانی‌ها بیرون بکشند و تا وقتی این افراد بخش زیادی از سرمایه کشور را به خارج منتقل نکرده‌اند از آن‌ها بپرسند که از کجا آورده‌اند، پیش از انقلاب کجا بودند و حالا کجایند، هر کس را در جای خود بنشانند آنگاه خواهند دید که چگونه چرخ‌های تولید و سازندگی به حرکت درخواهد آمد وقتی هر چیزی در نزد صاحب اصلی آن باشد.

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

آخرین مطالب

  • یادداشت
  • گفتگو

پربازدیدترین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس