• پنجشنبه 27 ارديبهشت 1403
  • الخميس 9 ذو القعدة 1445
  • Thursday 16 May 2024
اجتماعی

تصور کن؛

زمین تا کجا جا دارد

   08 شهریور 1397  663

کیاست - مهدی محمدی- مالتوس می گوید رشد محصولاتی مانند کشاورزی با تصاعد عددی انجام می‌شود، اما رشد جمعیت انسان‌ها از تصاعد هندسی پیروی می‌کند. این رشدهای نامتوازن در طول زمان باعث می‌شود تا جمعیتی که افزایش یافته است با همان میزان رشد خود متقاضی محصولاتی ازجمله تولیدات کشاورزی باشد. این تقاضای بیش از عرضه موجب می‌شود قحطی، جنگ و مرگ‌و‌‌میر افزایش یابد. افزایش این میزان مرگ‌و‌‌میر موجب کاهش یافتن تعداد افراد بشر که متقاضی تولیدات کشاورزی هستند شده و درنتیجه بین افراد بشر و میزان این تولیدات که غذای موردنیاز آنان را تشکیل می‌دهد، تعادل رخ می‌دهد. وقتی مالتوس این نظریات را مطرح می‌کرد، تولید صنعتی کشاورزی به سبک و سیاق امروز وجود نداشت و البته گسترش خدمات بهداشتی و اکتشافات انسان در حوزه تشخیص بیماری‌ها و درمان آن‌ها، به رشد جمعیت دامن نزده بود.

اما وقتی از دهه 50 میلادی قرن گذشته، سیر صعودی رشد جمعیت، جهان را درگرفت، بسیاری از جامعه شناسان جمعیت سعی کردند تا نگاهی دوباره به نظریات مالتوس، موافقان و مخالفان او یا پیامدهای ناشی از انفجار جمعیتی داشته باشند.

مالتوس در توضیح نظریات خود دو پرسش اساسی نیز مطرح کرده است، چه عللی مانع پیشرفت انسان شده و احتمال از بین رفتن تمامی یا بخشی از این علل چقدر است؟ او یکی از موانع پیشرفت را تمایل و توانایی بیش‌ازحد اقشار فقیر به تولیدمثل می‌داند تا جایی که افزایش جمعیت نمی‌تواند جلوتر از عرضه عددی خوراک حرکت کند پس درگیری بر سر تامین غذا بین جوامع مختلف شدت می‌گیرد و با درگرفتن جنگ‌ها، پیشرفت و در ادامه آن توسعه انسانی و فیزیکی متوقف‌شده یا به عقب برمی‌گردد. او راه جلوگیری از ایجاد درگیری را در ایجاد سیستم‌های قوی کنترل‌کننده قوی جمعیت می‌داند و از سوی دیگر قحطی و جنگ را عامل تعادل جمعیت در پی افزایش آن برمی‌شمارد.

اما امروز شرایط متفاوتی بر کره زمین حکم‌فرماست، اختراع کود شیمیایی در سال 1930، چهره کشاورزی را تغییر داد و باعث رشد بی‌سابقه تولید محصولات کشاورزی شد، علم ژنتیک با دست‌کاری در ژنوم برخی گیاهان، منجر به ساخت گونه‌های مقاوم‌تر در برابر آفات گیاهی یا اقلام پر محصول و سازگار باکم آبی شد. بااین‌حال هنوز و حتی شدیدتر از پیش، تفاوت‌های فاحشی بین سطح زندگی و میزان دسترسی انسان‌ها به غذا، آب آشامیدنی و دارو در سراسر جهان وجود دارد.

اگرچه در ظاهر نظر مالتوس در تمایل اقشار ضعیف‌تر به تولیدمثل از جهاتی درست‌تر به نظر می‌رسد اما آنچه این نظریه‌پرداز در زمان خود نادیده گرفته بود، عدم توانایی پیشگیری از باروری در قرون گذشته بود که با توجه به بیشتر بودن جمعیت فقیر یا کم‌درآمد، به‌طور طبیعی افزایش نفوس از محل زادوولد آن‌ها را نیز بیشتر نشان می‌داد، امری که امروزه به شکل دیگری تحلیل می‌شود.

اقشار کم‌درآمد در کشورهای کمتر توسعه‌یافته، آگاهی یا دسترسی کمتری به ابزارهای پیشگیری از تولیدمثل دارند، پس افزایش جمعیت در مناطقی که آن‌ها زندگی می‌کنند، آهنگ سریع‌تری دارد، برای مثال نتایج تحقیقی که در سال 2015 انجام شد، نشان داد که حداقل 350 میلیون نفر از زنانی که مورد پرسش قرار گرفتند، خواهان آخرین فرزند خود نبودند اما آگاهی یا توان جلوگیری از بارداری را نداشتند. تا اینجا این مساله که رشد جمعیت در اقشار کمتر توسعه‌نیافته‌ی باعث کمبود منابع و در ادامه بروز قحطی و درگیری بر سر منابع غذایی می‌شود، درست به نظر می‌رسد.

ولی تحقیقاتی که در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن حاضر میلادی صورت گرفته، نشان می‌دهد میزان مصرف منابع در مناطق توسعه‌نیافته یا کمتر توسعه‌یافته، بسیار پایین‌تر از معادل جمعیتی آنان در کشورهای توسعه‌یافته است و از اتفاق آنچه باعث برهم خوردن تعادل مصرف منابع خواهد شد، نه افزایش جمعیت بلکه تغییر سبک مصرف آن‌هاست.

هم‌اکنون 63 درصد جمعیت جهان در آسیا زندگی می‌کنند که نیمی از آن‌ها به‌تنهایی در چین و هند حضور دارند و هم‌زمان با افزایش نرخ رشد اقتصادی، تمایل به مصرف نیز در میان آن‌ها رو به افزایش گذاشته است، افزایش تولید گازهای گلخانه‌ای و کربن در شهرهای این کشورها نشان‌دهنده علاقه بیشتر به مصرف در میان جوامعی است که به‌تازگی وارد مدار توسعه‌یافتگی شده‌اند.

پس راه‌حل چیست؟ آیا می‌توان جوامع را از توسعه بازداشت یا آن‌ها را مجبور به نپذیرفتن سبک زندگی متناسب با رشد اقتصادی کرد؟ در دیگر سو، می‌توان به دولت‌ها مجوز داد تا برای کاهش تبعات افزایش نفوس انسانی و بالا رفتن مصرف آن‌ها، همان‌طور که مالتوس می گوید، برنامه‌های کنترل جمعیت را در سطح وسیعی به اجرا درآورد؟

نظرات متفاوت و حتی متضاد بسیاری در این زمینه وجود دارد، برخی با استناد به محدودیت استحصال آب شیرین از منابع طبیعی و کافی نبودن آن برای جمعیت روبه تزاید جهان، پیشنهاد می‌کنند تا نهادهای بین‌المللی مانند صندوق توسعه سازمان ملل یا مراکز آموزشی و ترویجی جهانی در کنار بانک جهانی، برنامه‌هایی برای کنترل نرخ رشد جمعیت در کشورهای کمتر توسعه‌یافته را با همکاری هم و در قالب بسته‌های تشویقی و تنبیهی همزمان اجرا کرده و از این رهگذر، به ثابت شدن نرخ رشد جمعیت فعلی یاری برسانند.

چنین نظریاتی چند مساله را نادیده می‌گیرند، ابتدا نقشی است که میزان مصرف جوامع کمتر توسعه‌یافته در تولید صنعتی کشورهای توسعه‌یافته دارند، افزایش سطح زندگی و تغییر الگوی مصرف در این جوامع می‌تواند فرصت بیشتری برای گسترش کمی و کیفی تولید در کشورهای صنعتی و پیشرفته را فراهم کند، روندی که در ادامه حتی، نرخ رشد اقتصادی و بالا رفتن شاخص‌های تولید و تضمین آن را در اقتصادهای نوظهور جهان به همراه خواهد داشت. پیامد دیگر که پایین نگه‌داشتن رشد جمعیت و به‌تبع سطح مصرف کشورهای کمتر توسعه‌نیافته به همراه دارد، وابستگی روزافزون آن‌ها به سیاست‌های اقتصادی جهان اولی‌ها در تقسیم‌کار جهانی است، بدین ترتیب که کشورهای کمتر توسعه‌یافته کماکان تولیدکننده مواد خام باقی خواهند ماند و خود را از حرکت به سمت تولید صنعتی درون‌زا بی‌نیاز خواهند دید، درنتیجه توانایی مصرف در جهان اول تقویت و با افزایش شکاف شمال- جنوب، زمینه‌های بروز جنگ و درگیری در کشورهای درحال‌توسعه یا توسعه‌نیافته بیشتر می‌شود، تبعات این رشد احتمالی درگیری در ادامه دامن‌گیر جهان اولی‌ها نیز می‌شود که این تبعات بیشتر خود را در قالب از بین رفتن جریان آزاد نقل‌وانتقال کالا و تجارت یا امواج مهاجران نشان می‌دهد. برای نمونه، جنگ سوریه که یکی از علل بروز آن، کمبود منابع آبی و خشک‌سالی در بخش اعظم این کشور است، چندین میلیون پناهنده را روانه اتحادیه اروپا کرد که برای کشورهای عضو، مجموعه‌ای از بحران‌های اجتماعی و تضادهای عرفی یا قانونی را در پی داشت.

از سوی دیگر، موافقان کاهش رشد جمعیت و ثابت نگه‌داشتن آن در دنیا، به استناد ظرفیت محدود منابع خاکی و آبی در جهان و تهدیدات زیست‌محیطی ناشی از آن، استدلال می‌کنند در سال‌های 2030 و پس‌ازآن تا 2050 که به ترتیب پیش‌بینی می‌شود جمعیت جهان به 9 میلیارد و 11 میلیارد نفر برسد، تقاضا برای غذا و محصولات مصرفی آن‌چنان افزایش می‌یابد که بخش اعظمی از آن حجم جمعیت با مشکلات بسیاری بر سر راه تامین محصولات کشاورزی و دسترسی به مواد غذایی سالم مواجه خواهند بود.

این استدلال وقتی بیشتر موردتوجه قرار می‌گیرد که هم‌اکنون نیز نزدیک به 700 میلیون نفر گرسنه در سراسر جهان وجود دارد و روزانه 22 هزار کودک زیر 5 سال به‌واسطه آثار ناشی از گرسنگی، می‌میرند و نزدیک به نیمی از جمعیت جهان با روزی کمتر از 3 دلار درآمد زندگی می‌کنند، با این پیش‌زمینه، بسیاری معتقدند برنامه‌های کنترل جمعیت بهترین روش برای جلوگیری از فقیرتر شدن جوامع درحال‌توسعه است.

در مقابل این استدلال، واکاوی اطلاعات مربوط به میزان محصولات غذایی و کشاورزی تولیدشده و حجم هدر رفت آن در جهان نشان می‌دهد یک‌سوم مواد غذایی تولیدشده در جهان هدر می‌رود که برای سیر کردن تمامی گرسنگان جهان کفایت می‌کند، البته در نقاط مختلف جهان طریقه هدر رفت تفاوت‌های جدی دارد، بیشترین میزان هدر رفتن مواد غذایی در کشورهای توسعه‌یافته مربوط به بخش خرده‌فروشی است درحالی‌که تقریبا همان میزان هدر رفت برای کشورهای درحال‌توسعه بیشتر در بخش تولید و فرآوری روی می‌دهد، این مساله نشان می‌دهد کشورهای درحال‌توسعه درصورتی‌که بتوانند در برنامه‌های تولید، فرآوری و بسته‌بندی و توزیع مواد غذایی کشورهایشان، تغییر ایجاد کنند و به سمت بهینه شدن حرکت کنند، می‌توانند بخش عمده‌ای از مشکلات غذایی خود را برطرف کنند، هرچند که نباید ازنظر دور داشت، ضعف سیستم‌های زراعی و کشاورزی در این کشورها، میزان بهره‌وری خاک و آب را کاهش می‌دهد و سرمایه‌گذاری بر روی مدرن سازی و آموزش متد جدید زراعت و کشاورزی در این کشورها حتی اگر از سوی کشورهای توسعه‌یافته صورت بگیرد، منافع بسیاری برای جامعه جهانی در پی دارد.

بااین‌حال هنوز چشم‌انداز 11 میلیارد نفری در برابر چشمان ناظران امروز، آن‌قدر دهشتناک هست که باعث شوند هشدارهای جهانی نسبت به‌ضرورت کاستن از آهنگ رشد جمعیت در دنیا ادامه پیدا کند، هشدارهای که در بسیاری از آن‌ها، بر برنامه‌ریزی برای به صفر رساندن ضریب افزایش جمعیت در جهان طی دوره‌های میان‌مدت و بلندمدت تاکیددارند.

در مقابل این هشدارها، گروهی با ابراز امیدواری نسبت به توانایی انسان برای بالا بردن حداکثری بهره‌وری در تولید مواد غذایی و پیشرفت فناورانه انسان در جهت توسعه انسانی، بر نیاز به کمک‌های بیشتر کشورهای به‌اصطلاح شمال برای توانمندسازی جنوب و پر کردن شکاف شمال- جنوب با اجرای برنامه‌های بلندمدت توسعه بومی و منطقه‌ای پافشاری می‌کنند، اینان راه نجات را نه ثابت ماندن جمعیت جهان بلکه کیفیت و توسعه منابع انسانی برای استفاده بهتر از منابع زیستی بدون واردکردن خسارت به محیط‌زیست می‌دانند، نه تحدید جمعیتی که به کاهش جمعیت فعال در سال‌های آینده بیانجامد.

با همه تحلیل‌هایی که از برون داد عملکرد انسان در مورد غذا و به‌اندازگی آن برای جمعیت جهان وجود دارد، نباید از یاد برد که تا اطلاع ثانوی تنها نقطه قابل زیست و در دسترس برای بشریت، کره زمین است و در صورت اجرا نشدن برنامه‌های صحیح برای توزیع متناسب و مناسب امکانات و ضرورت‌های زیستی در سراسر جهان به همراه بهره‌مندی یا توانایی بهره‌مندی همه انسان‌ها از مواهب توسعه، کماکان در آینده هیچ‌کدام از علل عدم توسعه و پیشرفت از پیش پای انسان برداشته نخواهد شد و این تنها رقابت نابرابر است که در دهه‌های پیش رو تشدید خواهد شد و می‌تواند جنگ‌ها، قحطی‌ها و درگیری‌های بیشتری را رقم بزند، علی‌الخصوص در خاورمیانه و نقاطی مانند آن‌که اقلیم و طبیعت، دست‌به‌دست تعصب و افراطی‌گری داده است و هرلحظه آماده فعال شدن گسل‌های خود است.

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

آخرین مطالب

  • یادداشت
  • گفتگو

پربازدیدترین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس