لیلا ایزدی- مهاجرت افغانها به ایران سابقهای دیرینه دارد، به ویژه طی سالهای پس از انقلاب اسلامی، ایران میزبان بزرگترین جمعیت پناهنده افغانستانی بوده است. مهاجرانی که به رغم تلاشهای دولت یازدهم و اعلام حسن روحانی مبنی بر عدم اخراج آنها از ایران همچنان در تاریک و روشنی زندگی می کنند.
در واقع مهاجرت وسیع افغانها به ایران قدمتی به عمر جمهوری اسلامی دارد. موج اولیه این مهاجرت، پس از اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی صورت گرفت. در این دوران مهاجران در شهرهای مختلف ساکن شدند و در کنار سایر مردم زندگی کرده و از بسیاری از حقوق و مزایا برخوردار بودند. نمیتوان نقش افغانها را در سازندگی ایران در دوران جنگ و پس از جنگ نادیده گرفت. تعدادی از همین افغانها در جبهه جنگ مقابل عراقیها برای دفاع از ایران به شهادت رسیدند. در زمانی که ایران به علت جنگ با عراق دچار بحران نیروی کار بود بخش زیادی از افغانها در اموری مانند کشاورزی، دامداری و ساخت و ساز بهعنوان نیروی کار ارزان قیمت مشغول به کار شدند و به تدریج ایران تنها خانه برخی از مردم مهاجر افغان شد. اما رفتارهای زننده و گاه غیر انسانی، توهین و تبعیض، عدم رعایت حقوق اولیه افغانها از جمله حق زندگی، تحصیل، انتخاب همسر و مکان زندگی که از اصول اصلی اعلامیه جهانی حقوق بشر است که بیشتر اوقات با واکنش و نگاه منفی شهروندان اصلی کشورها روبروست؛ نگاه به افغان از بالا به عنوان انسانی درجه دوم آسیبی است که روح این جامعه مهاجر را در سرزمین ایران خراش می دهد.
افغانها هم انسانند اما ...
اکنون بیش از 30 سال است که از مهاجرت تعدادی از خانوادههای افغان به ایران میگذرد. ولی قوانین، همچنان سخت گیرانه و زندگی مهاجران در ایران بسیار دشوار است. خانوادههایی که در دهه های 50 و 60 دروازههای ایران را به روی خود باز دیدند و زندگی در افغانستان را رها و به ایران مهاجرت کردند، در ایران صاحب فرزند شدند و ساختار فکری و شیوه زندگی فرزندانشان را با قوانین ایران پرورش دادند. اما هنوز پس از گذشت سه دهه از حداقل حقوق شهروندی، آموزش رایگان، بیمه تامین اجتماعی، احترام و امنیت برخوردار نیستند.
هربار جرم و جنایتی در اطرافمان روی داده است، ذهنمان به سمت اتباع افغانی کشیده شده است. هربار خواستهایم تا ساختمانی را بسازیم به سراغ کارگران افغانی رفتهایم؛ کارگرانی اغلب با مزد کمتر و زور و بازوی قویتر! کودکان کار افغانی هم همواره یکی از مسایلی بوده است که ذهن مددکاران اجتماعی را به خود مشغول ساخته است و لیستی که هرچقدر آن را ادامه دهیم، به نگاهی حاشیهای و تنشزا از اتباع افغانستانی میرسیم. مسالهای که ذهن کارشناسان فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را به خود مشغول ساخته است.
در این مطلب قصد آن می رود تا به تفصیل، یکی از مشکلات این افراد را بررسی کنیم و آن مساله تابعیت کودکان حاصل از ازدواج آنان با زنان ایرانی است؛
مساله تابعیت کودکان حاصل از ازدواج زنان ایرانی و مردان افغانستانی
یکی از مهمترین چالشهایی که حضور غیرقانونی افغانها به دنبال داشته، این است که آنها اغلب به ازدواج با زنان ایرانی اقدام کردهاند.
مطابق موازین قانونی ایران، تنها زمانیآثار قوانین و مزایای اجتماعی ناشی از ازدواج بیگانه، با زن ایرانی حاصل میشود که روند مشخص شده در قوانین جمهوری اسلامی ایران در رابطه با چنین ازدواجهایی طی شود، اما اغلب این افراد زمانی که با دختران ایرانی ازدواج کردهاند هیچ یک از مراحل قانونی- را که برای ازدواج اتباع بیگانه با بانوان ایرانی در نظر گرفته شده است- را اجرا نکردهاند.
آثار قانونی و حقوقی را که در اثر عقد ازدواج برای زوجین یا فرزند آنها پدید میآید، نمیتوان در خصوص این افراد و فرزندان آنها جاری و قابل اجرا دانست چرا که مقدمه ضروری جهت اثبات ولادت طفل، ثبت ازدواج والدین وی است ولی متاسفانه این ازدواجها به صورت قانونی در دفاتر اسناد رسمی ایران به ثبت نمی رسد.
تابعیت بزرگترین معضل مهاجرت
این امر در مواردی که پدر طفل، غیرایرانی باشد، دارای اهمیت بیشتری میشود. در اجرای ماده 1060 قانون مدنی، ازدواج اتباع خارجی و زنان ایرانی باید با اطلاع دولت باشد و اجازه مخصوص دولت ایران برای ازدواج زنان ایرانی با اتباع خارجی لازم است.
فرزندان زن ایرانی که به واسطه ازدواج با مرد خارجی، تابعیت ایرانی خود را از دست داده، از داشتن شناسنامه ایرانی محروم خواهند شد و تبعه کشور متبوع پدر محسوب میشوند.
نداشتن تابعیت فرزندان حاصل از این ازدواجها، نبود ضمانتنامه قانونی و رسمی برای پایبندی زوج به ادامه زندگی و پرداخت نفقه، نامشخص بودن وضع حضانت و قیومیت فرزندان در صورت فوت زوج یا زوجه یا هر دو، بلاتکلیفی وضع هویتی فرزندان آنان، پیگیری نکردن مسایل حقوقی و اقامه دعوی از سوی زوجه علیه زوج به سبب ثبت نشدن ازدواج، از جمله مشکلاتی است که برای این دسته از زنان ایجاد شده و طبیعی است که پیامدهای فرهنگی و اجتماعی بسیاری به دنبال دارد.
محرومیت از تحصیل و عدم بهرهمند شدن از بسیاری از حقوق اولیه از جمله حقوق اقتصادی، آموزشی، فرهنگی و سیاسی زنان ایرانی و فرزندان آنها نتیجه عدم رعایت قوانین در انجام چنین ازدواجهایی است و این مساله نه تنها آینده فرزندان را تهدید میکند بلکه برای کشور نیز آسیبهای جدی به دنبال دارد، حال چه در ایران ساکن باشند و چه در افغانستان.
البته لازم است که دولت و سایر دستگاههای مربوط در مواجهه با این گروه از زنان و کودکان انعطاف بیشتری نشان دهد و به گونهای عمل کند که زنان ایرانی نیز دچار آسیب نشوند.
نهادهای حقوق بشر غربی هم بدون توجه به سابقه طولانی حضور افغانها در ایران و بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این کشور در گزارشهای حقوق بشری چنین ادعایی را مطرح میکنندکه مساله عدم تابعیت کودکان را از موارد نقض حقوق بشر توسط ایران است.
علاوه بر گزارشهای حقوق بشری، در اغلب متون غربی نیز ایران را به نژادپرستی و پاکسازی قومی متهم کردهاند؛ این در حالی است که طی سالهای بسیاری، مهاجران افغان در کنار مسلمانان ایران با حقوقی مطلوب زندگی کرده و کشور ایران پس از تغییر شرایط و فراهم شدن نسبی زندگی در افغانستان، مهاجران افغان را به ادامه زندگی در کشور خود ترغیب کرده است.
در پایان باید متذکر شد هر چند قوانین داخلی در حوزه مسایل مربوط به ازدواج زنان با مردان افغان نیاز به بازبینی دارد اما باید به این نکته اشاره داشت که مساله بیتابعیتی کودکان در درجه اول نتیجه نقض و نادیده گرفتن قوانین کشور بوده است و در صورتی که در مراحل اولیه ازدواج شرایط قانونی رعایت میشد، چنین پیامدهایی را به دنبال نداشت.