• دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
  • الإثنين 21 شوال 1445
  • Monday 29 April 2024
سیاسی

اعتماد از دست رفته؛

زمان تعویض های طلایی رسیده است!

   18 تیر 1397  797

کیاست - مهدی برزین - وقتی چند ماه پیش حسن روحانی به وزرایش گفت که پاشنه‌هایشان را وربکشند، کسی فکر نمی‌کرد که دوباره لازم باشد این خواسته را تکرار کند، او از وزرا و مدیرانش خواست تا جسارت داشته باشند و نهایت تلاش خود را برای رسیدن به خواسته‌های مردم به خرج دهند، روحانی اما دوباره مجبور شد در برابر مدیرانش از آن‌ها بخواهد که تکان بخورند و روزی یک ساعت بیشتر کار کنند. و البته شایعاتی که پیرامون استعفا یا استیضاح او توسط مجلس وجود داشت را تکذیب کند.

اما چه شد رییس شورای عالی امنیت ملی که در اوایل دهه هشتاد، دبیری این شورا را بر عهده داشت، در مقام رییس‌جمهور این‌گونه واکنش نشان می‌دهد و همه را به دادن دست یاری فرامی‌خواند یا در برابر توطئه‌های استکبار، همه را به وحدت فرامی‌خواند؟

او تنها کسی نیست که این‌گونه سخن می‌گوید! ظریف وزیر خارجه دولت یازدهم و حالا دوازدهم، به دشمنی آمریکا با موجودیت کشوری به نام ایران اشاره می‌کند و از کسانی که چشم امید به ترامپ بسته‌اند می‌خواهد که چشمان خود را باز کنند چون نه در پی دولت روحانی، قدرت به اصول‌گرایان می‌رسد و نه در غیاب نظام مقدس جمهوری اسلامی، نوبت آن‌ها می‌شود.

از سوی دیگر یادگار امام خواهان این می‌شود که دست از تخریب یکدیگر برداریم و می‌گوید: همبستگی عمومی اولین لازمه مقابله با ظلم است و امید را شرط حرکت به جلو می داند، وی اضافه می‌کند: کوته‌فکری است کسی فکر کند با پاره‌پاره کردن جامعه می‌توان مقابل ظلم های کوچک و بزرگ ایستاد.

این‌ها همه در پی این گفته می‌شود که با خروج یک‌طرفه آمریکا از برجام و افزایش تهدیدهای رییس‌جمهور ایالات‌متحده، بخشی از جامعه اقتصادی کشور به استقبال خودتحریمی رفته و با حرکت‌های غلط اقتصادی، جاده‌صاف‌کن دشمنی‌های استکبار جهانی شده‌اند، همان‌ها که با دامن زدن به التهاب در بازار ارز، همه تصمیمات ارزی دولت را به سخره گرفتند و دلار 4200 تومانی را ارز جهانگیری خواندند.

کشیده شدن جنگ اقتصادی به زمین خودی در کشور بی‌سابقه نیست، در اوایل دهه نود خورشیدی نیز همین اتفاق افتاد که تقصیر آن بر گردن ب.ز و جمشید بسم‌الله و مه آفرید خسروی افتاد ولی برای کسی درس عبرت نشد، ناآزمودگی ژنرال‌های دولت یازدهم در فشرده کردن فنر نرخ ارز به امید پایین نگه‌داشتن نرخ تورم همان بازی افزایش انگیزه واردات را کلید زد که به همراه کاهش دستوری نرخ سود بانکی، باعث رها شدن سیلاب عظیم نقدینگی شد که پشت سدهای فریز بانک‌ها به سر می‌برد.

وقتی هم مرد ضدتورم از کابینه خداحافظی کرد، جانشین او نه‌تنها برنامه خاصی برای سامان دادن به اقتصاد کشور نداشت که همکارش در وزارت صمت که جانشین پدربزرگ کابینه شده بود، نه فرصت تحرک پیدا کرد که با دادن مجوزهای وارداتی که از محل ارز 4200 تومانی تأمین می‌شدند، دخالتی در اقتصاد نحیف کشور را مرتکب شد نتیجه آن سودهای یک‌شبه و بادآورده بود.

پرداخت ارز 4200 تومانی به واردکنندگان خودرو و درس نگرفتن از اقدامات دولت‌های قبلی که با فشارهای بیرونی و اعلام نرخ رسمی ارز، سعی در کنترل بازار داشتند، باعث شد تا مثل همیشه با شکل‌گیری دو بازار متفاوت، ثروت‌های بادآورده‌ای نصیب واردکنندگان و محتکران اقلام وارداتی شود، این مساله در مورد بسیاری اقلامی که پیش‌تر ثبت سفارش شده بودند نیز صدق می‌کرد. ازآنجاکه دولت سعی کرده بود ژست بی‌خیالی و شکم‌سیری به خود بگیرد، نتوانست شهروندان و فعالان اقتصادی را به حباب بودگی نرخ ارز قانع کند و همین حباب‌ها بر سر اقتصاد کشور آوار شدند.

در این میان اتفاقی افتاد که در سال‌های اخیر سابقه نداشت، حتی در اوج بحران اقتصادی سال 90 که قیمت ارز به‌صورت لحظه‌ای تغییر پیدا می‌کرد، بازار تهران خود را سازگار نشان داد اما امروز کشور شاهد این است که بازار تهران برای یکی یا دو روز دستخوش تعطیلی یا نیمه تعطیلی می‌شود، درحالی‌که رییس‌جمهور و وزرایش به گفتاردرمانی ادامه می‌دهند، بازاریان با خیال راحت، کرکره‌های خود را پایین می‌کشند و تازه اعتراض خود را نصیب دولتی می‌کنند تنها راه‌حل را در مبارزه با مبادلات غیررسمی ارز می بیند اما از پرداختن به علت اصلی آن ناتوان است.

اختصاص ارز مسافرتی باقیمت 4200 به ازای هر نفر 1000 دلار و تقدیم یارانه 100 درصدی به آن‌ها برای خارج کردن ارز از کشور با استدلال جلوگیری از تشکیل بازار موازی و کاهش تقاضای سفر انجام گرفت اما تاثیر چندانی نداشته و سفرهای خارجی مانند قبل متنها این بار امیدوار به حداقل چهار میلیون تومان یارانه دولتی انجام می‌گیرند.

در دیگر سو دو نرخی شدن دلار، کاروکاسبی برخی را در شهرهای مرزی رونق بخشیده که با سفر به افغانستان، پاکستان یا اربیل، ضمن خرید دلار کاغذی به قیمت بازار و آوردن آن به داخل کشور، ارز خود را باقیمتی بالاتر به کسانی بفروشند که قصد سفر خارجی دارند، این‌ها را باید به لیست کسانی که واردات خود را با نرخ دولتی انجام می‌دهند و آن را به دیگر کشورها صادر می‌کنند اضافه کرد، همان‌ها که رد دلارهایشان را می‌شود در صرافی‌های هرات و کابل دید.

چگونه دولت نتوانست وقتی هنوز تحریم‌ها به مرحله اجرایی نرسیده این‌گونه بازی را واگذار کند و چرا در بهره‌گیری از سرمایه اجتماعی خود ناموفق جلوه کرد؟ چرا وقتی نوبخت از مردم می‌خواهد ارز و طلای خود را به دولت بسپارند یا در بازار سهام سرمایه‌گذاری کند با پاسخ‌های منفی و گاه زننده آن‌ها مواجه می‌شوند، پاسخی مانند صحبت‌های فلان بازیگر که در بشقاب سفید، جواهرات خود را نشان می‌دهد و به رییس‌جمهور طعنه می‌زند که سیاه نمایی نمی‌کند؟

این‌همه لجام‌گسیختگی در اقتصاد از کجا آمده است که هرکسی به هر طریقی در حال سوراخ کردن کشتی ایست که همراه با دیگران سوار بر آن گشته و محابا تیشه به ریشه اقتصاد و معیشت هم‌وطنان و آینده فرزندان خود می‌زند؟ چرا وقتی دولت موج بی‌اعتمادی در قصه کمک‌های مردمی به زلزله‌زدگان را مشاهده کرد درصدد اعتمادسازی با شهروندان و نخبگان برنیامد؟

ملت ایران البته در مقابل حرکت‌های هیجانی و هجوم‌های تخریب‌کننده‌ای که برخی (این برخی خیلی هم کم نیستند) از سودجویان به چرخه اقتصادی کشور در زمان بحران وارد کرده و می‌کنند، سوابقی مانند اجتماع زنان رخت شور تهران برای جمع‌آوری سرمایه اولین بانک ایرانی و توقف استقراض از روس‌ها را دارند یا همین ملت در اوج تحریم نفتی ایران توسط بریتانیا که به دلیل جنبش ملی کردن نفت صورت گرفت، با خرید اوراق قرضه دولتی، به یاری منتخب خود آمدند و البته هنوز تجربه همیاری و مجاهدت آن‌ها در طول دفاع مقدس از خاطر نرفته چه که اقدامات محتکران و سودجویان آن روزها و تجارت کثیفی که با خون و جان مردم به راه انداخته بودند از یادها نرفته است!

به‌راستی دولت و نخبگان دلسوز کشور چگونه توانستند خود را به این ورطه فروافکنند؟ آیا این‌گونه نبود که بسیاری وقتی کسانی را به امید حل مشکلات کشور پای میز مذاکره فرستادند، خود به مقابله با دولتی پرداختند که تنها جرمش آزمودن راهی بود که نخبگان از او می‌خواستند؟ حالا به‌جای اینکه تلاش کنند تا دولت منتخب خود را در برهه‌ای که خباثت آمریکا به روشن‌ترین وجه، عیان شده، از گرداب بلا بیرون بکشند، صحبت از پشیمانی می‌کنند و او را شماتت می‌کنند. معنای این پا پس کشیدن‌ها چیست و چرا دولت خود مقصر بخش اعظمی از این مشکلات است؟

کابینه دوازدهم در حالی تشکیل شد که چشم‌انداز خروج آمریکا از برجام با صحبت‌های ترامپ واضح و عیان بود اما چینش اعضای اقتصادی آن هیچ سنخیتی با چشم‌انداز روزهای سخت نداشت، وزیر اقتصادی که فشرده شدن فنر نرخ ارز را نمی‌پذیرفت و وزیر صنایعی که تنها تجربه او، دوران دولت هشتم بود که دولت در بهترین وضعیت ارزی، آرامش اقتصادی و روابط خوب خارجی خود به سر می‌برد یا وزیر کار همان ژنرال خسته دولت پیشین بود که نتوانسته بود در دوره اول خود به اهدافش نزدیک شود.

اما این‌همه ماجرا نبود، دولت در همان ابتدا با شکست خوردن در طرح سلامت و ریختن میلیاردها تومان در دامن برخی پزشکان و واردکنندگان تجهیزات پزشکی اولین گام بلند خود را در بی‌اعتمادی مردم برداشت و بعد از آن نا آرامی‌های دی‌ماه بود که ریشه اصلی آن نادیده گرفتن بحران موسسات مالی غیرمجاز بود و وقتی دولت به فکر ساماندهی آن‌ها افتاد که هزاران سپرده‌گذار خود را قربانی ورشکستگی این موسسات دیدند و البته برای سودجویی خود مورد سرزنش قرارگرفته بودند، همان‌ها آشوب‌هایی را کلید زدند و بخشی از جامعه را نسبت به توانایی بانک مرکزی برای سامان دادن امور بانکی بدبین و نامطمئن کرد.

با تمام مسایل پیش‌آمده اما موج اتهام زنی‌ها، نمایان شدن نا ساده زیستی برخی مسوولان و ارتباط وارونه دولت با نخبگان و تاثیرگذاران جامعه که توانایی او برای عمل به وعده‌هایی چون مقابله با فیلترینگ یا رونق اقتصادی را مورد تشکیک قرار می‌دهد، وضعیتی را رقم‌زده که روحانی باید دوباره از وزرایش انتقاد کند، فریاد بزند و از آن‌ها تقاضای شفافیت کند، شفافیتی که در حال حاضر دردی از او دوا نمی‌کند.

ارزهای 4200 تومانی هزینه گشته و کالاهای خریداری‌شده در انبارها آماده فروش به قیمت‌های چند برابر است، وزارت صنعت زیر بار افشای نام واردکنندگان نمی‌رود و کسی پاسخگوی حباب‌های محکم و استواری که بازارهای کشور را در برگرفته‌اند نیست و کابینه خستگان توان همراهی با همان یک وزیر ارتباطات را ندارند که یک‌تنه در برابر سودجویان بازار موبایل ایستاده است.

اینجاست که رییس دولت سعی در پر کردن شکاف‌ها دارد، دست استمداد به‌سوی همه دراز می‌کند و از آن‌ها طلب بازگرداندن اعتمادی را می‌کند که در اردیبهشت 96 به دست آورد اما آسان از کف داد! هرچند بسیاری بزرگان از دو جناح در سخنان خود به این مهم پرداخته‌اند و خواستار یاری دولت شده‌اند اما یک‌طرف باید گام اول را بردارد، درست است که روزی ظریف در میانه مذاکرات خود، گفته بود در میانه مسابقه، اسب‌ها را عوض نمی‌کنند، اما فارغ از آن ضرب‌المثل، امروز در میانه مسابقه سرنوشت‌ساز فوتبال، بهتر است رییس‌جمهور چند تعویض طلایی انجام دهد و خستگانی که نمی‌توانند پاشنه‌های خود را بالا بکشند را به مرخصی استعلاجی بفرستد تا حداقل چشمان ناامید حامیان تدبیر و امید، به فروغی روشن شود و لکنت از زبانشان برای دفاع از دولت جمهوری اسلامی باز شود.

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

پربازدیدترین اخبار

آخرین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس